۰۴ فروردین ۱۳۸۸

عکس نوروزی


کارته سخی ، کابل
بی ربط: فهیم کوهدامنی مدیر مسوول تلویزیون امروزبه امر دادستانی کل ( لوی سارنوالی ) توسط ریاست امنیت ملی برای 15 روز بخاطر تخطی و کار غیر حرفه ای باز داشت شده است. همچنان یکی از خبرنگاران تلویزیون آریانا را امنیت ملی دیروز توقیف نمود.

۲۵ اسفند ۱۳۸۷

تجلیل از مزاری شیعه یا تحلیل مزاری هزاره ؟



چهاردهمین سالگشت شهید استاد عبدالعلی مزاری و مقاومت غرب کابل در چند برنامه متفاوت تجلیل گردید. اولین برنامه توسط دو رهبر سنتی و کلاسیک هزاره ( محقق ، خلیلی ) ونیز داکترصادق طبق معمول در مدرسه خاتم الانبیا با حضور هزاران شهروند کابل تجلیل گردید و ظاهرا همه در یک صف و از یک زبان صحبت کردند.

گفته میشود که در تجلیل امسال مزاری یک جنگ و نزاع شدیدی بین هزاره ها و پسران فاضل یا صاحبان پروژه علم در خاتم الانبیا بر سر ملکیت مدرسه خاتم الانبیا در گرفته بود که ظاهرا به نفع هزاره ها تمام شد ولی به نظر میرسدکه جنگ و دعوا بعد از تجلیل مزاری نیز ادامه خواهد یافت.

امسال کرزی در تجلیل مزاری شرکت نکرد اما روسای مجلسین و تمام مخالفین کرزی در جبهه متحد شرکت کرده بودند و همه از وی به نیکویی یاد کردند و بر مبارزاتش برای آزادی ، حق و عدالت صحه گذاشتند. بازتاب رسانه ها هم چندان جالب نبودند و مثل همیشه به یک خبر خیلی کوتاه و دراز اکتفا کردند. مثلا تلویزیون طلوع فقط از طریق لمر مزاری را رهبر حزب وحدت خواند که تعدادی هواه خواهانش یک مجلس یاد بود برایش ترتیب داده بودند و فردا یگانه تلویزیونی بود که لوگویش را نیز خونین کرده و بود چند روز پیش زیگنال ها و فیلمهای زمان مقاومت غرب کابل را پخش میکرد ولی به نظر میرسید که حتی آنان دچار ضعف در شناخت مزاری اند و در تولید برنامه چیزی جالبی به ذهن شان نمیرسد.

حزب نما نیز محفلی را در قصر مهتاب سیمینار تحت عنوان " بازخوانی اهداف عدالتخواهانه بابه مزاری " برگزار کرده بود اما هیچ رنگ سیمینار نداشت زیرا همه گفتند و چندی گوش دادند .تفاوت این برنامه با تجلیل محقق و خلیلی آن بود که اولی در فضای باز با تعداد بیشتری شرکت کننده و دومی چوکی هایی کمی لوکس تر و چند آدم کمی نکتایی دار شرکت کرده بودند.

همچنان گفته میشود که استاد رویش و ناصری کجاب در مسجد آقای خمینی و واعظ زاده بهسودی در دارالمعارف ریگریشن دشت برچی و احزاب خورد و بزرگ دیگر هم مطابق زور و نفوذ برنامه هایی در شهر های غزنی و بلخ و بامیان و دیگر جاها چیز هایی از مزاری گفتند.

در کنار این همه برنامه یک سلسله سیمینار های دیگری به همین ارتباط توسط یک نسل تقریبا دسته سومی و جدید توسط نهاد رشد ظرفیت ها وکاهش بیکاری به رهبری رضا کاتب، مرکز آموزشی ستاره به ریاست یاسا چنگیز و شفاخانه وطن به ریاست داکتر محمد ناصر محقق تحت عنوان " مروری بر مزاری " برگزار گردیده بود که همه را به به فکر واداشت که میتوان به مزاری و هزاره ها به شکل دیگری نیز نگاه کرد.

در این برنامه با وجود حضور کمرنگ رهبران سیاسی ، ملا ها و شکم بزرگ ها بیشتر جوانان و روشنفکران دست اول هزاره مثل غلام حسین دای فولادی نویسنده و مشارو ارشد سیاسی ارتش امریکا درافغانستان ، معلم عزیزالله رویش مدیر لیسه عالی و مشهور معرفت ، محمد قسیم اخگر مدیر مسوول روزنامه هشت صبح و تعدادی زیادی از جوانان روشنفکر و متفکر توانستند ابعاد مختلف زندگی هزاره ها و نقش مزاری به بحث پرداختندو سوالاتی جالب ذیل را مطرح کردند:
  • بابه مزاري در تاريخ سياسي جامعه هزاره كي بود و چه نقشي ايفا كرد؟
  • چه باعث شد كه بابه مزاري از يك پيرو صديق ولايت فقيه و طرفدار ايران به يك فرد هزاره گرايي تبديل شود كه حد اقل براي ولايت فقيه و رژيم ايران قابل قبول و قابل تحمل نبود؟
  • چرا بابه مزاري از جنبش شمال به شكل باورنكردني پشتيباني كرد و دليل اين پشتيباني چه بود؟
  • بابه مزاري با يك چهره صد در صد مذهبي و جهادي وارد كابل شد و با يك چهره صد در صد قومي و غير مذهبي از كابل بيرون رفت و شهيد شد و به دنبال خود نيز جنبش نيرومند و بزرگي را براي رستاخيز هزاره ها ايجاد كرد. دليل اين امر چه بود؟ بالاخره بابه مزاري چرا گفت در افغانستان شعارها مذهبي اما عملكردها نژادي اند؟
  • چه شد بابه مزاري حزب وحدت كاملاً شيعي و مذهبي را به حزب وحدت كاملا هزارگي و قومي تبديل كرد؟ دليل اين كار چه بود؟ آيا او واقعاً از شيعه ها احساس نفرت و يا بي نيازي مي كرد؟ آيا او از اهميت حضور و نقش سيدها و روحانيون غيرهزاره در ميان هزاره ها بي خبر بود؟ پس چرا دست به چنان تصفيه و جراحي خطرناك زد؟
  • چه باعث شد كه بابه مزاري از كادرها و گفتمان هاي هزارگي در دوران جنگ هاي كابل به شدت و به گونه باورنكردني حمايت كرد و خودش هم عملاً در همين خط ايستاد؟
  • چه باعث شد بابه مزاري از همسويي با تاجيك ها به همسويي با پشتون ها حركت كند؟ اين نيز از نقطه هاي باورنكردني در تاريخ معاصر افغانستان است. چرا چنين شد؟ بابه مزاري به عنوان چهره صد در صد هزارگي و ضد پشتوني چگونه به متحد جدايي ناپذير پشتون تبديل شد؟ چرا از كنار تاجيك ها دوري گزيد؟ مگر توطيه آي اس آي يا امريكا و انگليس بود؟
  • چرا بابه مزاري در آخر ترجيح داد به سوي چهارآسياب برود و در چنگال طالب اسير شود و كشته شود اما حاضر نشد به سوي شمال شهر برود و به شوراي نظار و مسعود پناه ببرد؟ مگر فاصله از كجا تا كجا رسيده بود؟
  • بابه مزاري براي زمان كنوني ما چه پيام دارد؟
  • چرا از بابه مزاري صد حرف مي زنند ولي نمي گذارند كه بابه مزاري خودش حرف بزند؟ چرا اين سوالاتي را كه بر ذهن همه سنگيني مي كند نمي گويند و حتي اجازه نمي دهند كه اين سوال ها طرح شود؟
تعدادی از این سوالات در پنج گروپ به ریاست آقایان دای فولادی ، عزیز رویش و سه داکتر سیاسی چون رضا علودال، کاظم وحیدی وناصر محقق مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

این برنامه آنقدر جالب بود که برای خانم هایی که کمتر در چنین برنامه ها تا دیر وقت شام مینشینند ، تا اخیر برنامه که با سخنرانی جالب و تاریخی غلام حسین دای فولادی خاتمه یافت ، منتظر ماندند. این سیمینار حد اقل در چهاره سال گذشته در نوع خود بی نظیر بود و خیلی از ابعاد مبارزه و زندگی مزاری و ناگفته های مقاومت دو سال هشت ماهه غرب کابل را بررسی کرد که تحلیل و سیمینار فراموش ناشدنی برای همه شرکت کنندگان بود. در اخیر همه در کتاب پشنهادات و انتقادات و خاطرات چیزهای نوشتند که در فرصت دیگر خواهم نوشت.

یادم رفت بگویم که برای خیلی از کسانی که شوق و حد اقل ادعای سخنرانی های کلیشه ای و سنتی را داشتند ، خیلی زود محفل را ترک کردند.

خیلی از دوستانم نظر داده اند که وبلاگم بیشتر بوی هزارگی میدهد و من نیز میخواهم اینجا اضافه کنم که علاقمندم سر فرصت روی موضوعات مختلف افغانستان بنویسم و مطالبی را که دارم نشر کنم و فکر میکنم که اینجا فضای بازتری برای بحث و گفتگو داریم و من نیز آماده گفتگو با هرنوع نقد ونظر منطقی و علمی. یادمان باشد که نوشتن برای عدالت ، آزادی ، حق و واقعیت های جامعه افغانستان باید بوی چیزی را به مشام کسانی برساند که از استنشاق آن فرار میکنند.

نوشتن در باره هزاره ها به هیچوجه معنی این را ندارد که من میخواهم به دیگران توهین کنم یا حق و آزادی دیگران را کتمان کنم. میخواهم همه آزاد باشند و با صلح و آرامش زندگی کنند و عدالت برای همه آرزوی هر هزاره است. خواستم در باره مزاری بنویسم اما ترسیدم مبادا به هدف نوشتن چیز هایی بگویم که خود و خوانندگان را به اصطلاح اشباع کاذب کنم و با تحلیل های سطحی مزاری را توهین کنم. میخواهم بیشتر مزاری را مطالعه کنم و بشناسم تا اینکه ماشینی بنویسم.

این هم چند عکس و چند مطلب مرتبط :