۰۸ مرداد ۱۳۸۸

کینیا در هفت تصویر




یک درخت بلند قامت در 40 کیلومتری جنوب شهر نایروبی بر مرکز نگهداری یتیمان

چهره یک جوان کینیایی ورزشکار


یکی از دختران یتیم در نمایش لباس و زیبایی




این هم یک گل و گلدان زیبا




این پسرک مکتبی هم از لینزم دور نماند



پارکی در جنوب شهر نایروبی





این پسرک ها از روی سرک ها جمع آوری شده در یک مرکز تحت تربیه ، آموزش قرار میگیرند. این هر دو میخواهند در آینده ورزشکار و دونده های ورزیده شوند و در مسابقات جهانی شرکت کنند

۳۰ تیر ۱۳۸۸

اولین شب اقامتم در کینیا




در اولین شب اقامتم مهمانخانه ای که درآن اتاق گرفته بودم ، آب نداشت. دختر مسوول و صاحب مهمانخانه میگفت که تمام کینیا نه بلکه تمام افریقا از این مشکل رنج میبرند. ولی من نتوانستم طاقت بیاورم. فردا صبح زود همینکه درس ها شروع شد، با نهاد دعوت کننده صحبت کردم و بالاخره موفق شدم که به جای بهتری که در واقع قسمت اشراف نشین شهر بود، کوچ کنم.

کینیا کشوری است در افریقای شرقی که در امتداد بحیره هند و اکوادور واقع شده است. کشور های تانزانیا ، سومالیا ، یوگاندا، ایتیوپیا ( حبشه ) در چهار اطراف این کشور واقع شده است. پایتخت این کشور بزرگترین شهر آن نایروبی است .نفوس مجموعی کینیا به 38 میلیون میرسد.

نوعیت حکومت داری این کشور نیمه ریاستی است. یک رییس جمهور دارد که هم رییس جمهور و هم رییس پارلمان است. صدراعظم نیز دارد که در واقع بعد اعتراضات خونین 2008 قدرت بین صدراعظم و رییس جمهور تقسیم شده است .در قانون اساسی کینیا آمده است حدود 43 قوم در این کشور حضور دارند که بیشترین آنان را به ترتیب مسیحیان پروتستان ، کاتولیک تشکیل داده اند . در کنار این مذاهب هندو ها و مسلمانان نیز زندگی میکنند. تمام این کشور به 8 ولایت تقسیم میشود. بزرگترین آن شهر نایروبی یا پایتخت این کشور است که 2940911 نفر نفوس دارد. اولین رییس جمهور این کشور جومو کینیاتا نام دارد و در سال 1963 آزادی خویش را از انگیس ها گرفتند.

واحد پول این کشور شیلنیگ است که 77 آن معادل یک دالر امریکایی است. زبان های انگلیسی و سواحلی زبان های رسمی این کشور است. آب و هوای این کشور حاره بوده است که در زمستان ها از 30 درجه زیاد نمی شود.
سرک موتر های سپورتی سفری مسابقات موتر رانی جهانی از میان این کشور میگذرد. انواع حیوانات وحشی مثل شیر ، پلنگ، مار های زهری و تمساح ، انواع پرنده ها و حشرات ، جنگل های سر سبز و طبیعی بخش دیگر از طبیعت این کشور است که شما را مجذوب میکند. یادتان باشد که این کشور برف را نمی شناسند.

حدود 10 شبکه تلویزیونی خصوصی و بیشتر از 30 رایوی محلی دارند. رسانه های چاپی زیادی نیز هستند که بیشتر به زبان انگلیسی و محلی به نشر میرسند. مشهور ترین تلویزیون این کشور KTN است و مشهور ترین روزنامه آن The Daily Nation است که قیمت آن 50 شیلینگ است.

کسانی که علاقمند فیملسازی، سیاحت ، تحقیق بیایند حد اقل نایروبی را میتوان یکی از شهر های خیلی زیبا ، مدرن ، دارای ساختمان های خیلی بزرگ و زیبا، برق 24 ساعته ، دارای هتل ها، فروشگاه ها ، بار ها و غیره دانست.
زنان در این کشور خیلی نیرومند هستند و در تمام عرصه ها فعال اند. آدم های سفید در این کشور وجود ندارد هر چه می بینی سیاهی است اما این سیاهی در این کشور به یک ارزش تبدیل شده است. اگر علاقمند هستید که در این کشور بیایید باید بدانید که حدود 7% این کشور اچ آی وی مثبت هستند. در هر گوشه کشور مراکز مشوره دهی و آزمایش داوطلبانه وجود دارد. سکس در این کشور خیلی معمول است و شما آزادانه میتوانید با مردان و زنان صحبت کنید و جایی به گردش بروید اما متوجه باشید که در کنار این ها این یک جامعه مسیحی است که بیشترین آن را پروتستان تشکیل میدهند و هر روز یک شنبه تا یک و سی دقیقه ظهر در کلیسا باید باشی و اگر مسلمانی میتوانی به نزدیکترین مسجد بروی و از عبادت آزادانه لذت ببری و به خدایت نزدیک تر شوی.

یادتان باشد که آب ، کرایه موتر، جای بود باش کمی نسبت به کابل قیمت تر است و در جریان شب احتیاط کنید زیاد بیرون نروید و نیز مراقب جیب های تان باشید. بزودی با عکس های جدید و نکات جالب و عجیب و غریب در باره این کشور خواهید دانست.

۲۵ تیر ۱۳۸۸

کینیا را چگونه یافتم؟


سه روز است که کینیا هستم. میخواهم آنچنان که این کشور افریقای شرقی را مییابم ، برایتان بنویسم. این اولین سفرم در زندگی بیرون از افغانستان است.ساعت هشت صبح از میدان هوایی کابل با هواپیمای صافی پرواز کردیم. احساس کردم که چیز هایی متفاوتی را تجربه خواهم کرد. کمی خوابیدم اما صبحانه مهمانداران نگذاشت ، آرام باشم. کمی خوردم و باز خوابیدم.

ساعت 11:00 قبل از ظهر به شهر زیبا و گرم دوبی رسیدیم. مهمانداران صافی اعلام کردند که هوای دوبی 25 درجه هست اما همینکه پایمان را از دروازه ای هواپیما بیرون گذاشتیم احساس کردم داخل یک دیگ بخار و یا حمام شده ایم ما خیلی زود با فرشته های سیاه و سفید عرب روبرو شدم که همه قرآن شریف میخواندند. دو سه دوست را دیدیم که جایی میرفتند و خیلی هم پز گرفته بودند چون ترانزیت بودم ، مجبور شدم بروم تا پرواز بعدی ام را با هواپیما های الامارات بود ، پیدا کنم.

خدای من ، این میدان هوایی دوبی مثل یک شهریست که اگر کمی اشتباه کنی ، در میان فرشتگان خوش صورت اروپایی ، آسیایی گم میشوی. بیشترینه کارکنان و فروشندگان برخلاف کشور ما و شما سیاسر بودند. با صد تلاش و معلومات توانستم ترمینال اول را که مخصوص آسیایی ها است ، بیابم. پرواز مان ساعت 03:00 بعد از ظهر به نیروبی میرفت و من باید تا آن ساعت منتظر میماندم. روی چوکی گیت 127 لمیدم و از زیبایی های مردمان مختلف لذت و بردم و کیف کردم. چند لحظه همانظور مانده بودم که دو مسافر دیگر نیز آمدند و کنارم نشستند. سر صحبت را با یکی از آنان باز کردم . نامش عبدالله است و از ایالت ممباسای کینیا است و از ریاض با دوستش آمده است و میخواهد کار قبلی اش که حسابداری در یک فروشگاه است ، در نیروبی تغییر دهد. خیلی معلومات جالب در باره کینیا و مردمش داد.

ساعت دو و نیم داخل هوایپمای غول پیکر و شیک الامارات بودیم که حتی امریکایی ها و اروپایی ها از سفر با آن لذت میبرند. مهمانداران آنان همه پریرویان کوریایی و افریقایی بودند با هر نگاهی که بطرف شان میکردی ، لبخند میزدند. این یکی خیلی خسته کن بود باید از روی چند دریا عبور میکردیم. خودم را با تلویزیون و رادیو های چوکی ها مصروف کردم و چند بار هم چای ، جوس و غذا آوردند و بالاخره بعد از چهار ونیم ساعت اعلام کردند که به شهر نیروبی خوش آمدیم.
عبدالله گفت که کینیا در اختلاس و فساد اداری دنیا مقام اول را دارد. راست میگفت همینکه داخل ترمینل شدم. مسافرین مثل گوسفند روی هم می پریدند تا زور تر به شهر برسند. قلم نداشتم تا فورمه آنفلوانزای خوکی را پر میکردم بالاخره یکی را پنج دالر دادم تا مرا برای گرفتن ویزای آنبورد و قلم کمک کند.

به من گفته بودند که نیروبی خیلی سرد است و من هم تمام لباس های زمستانی آورده بودم اما شهر خیلی برای من گرم بود.تمام بدنم کرخت شده بود و سرم درد میکرد. بالاخره بعد از یک ساعت نوبتم رسید و رد شدم ورفتم دم دروازه ای عمومی کسی را دیدم که روی کاغذ نوشته بود محمد یونس تا مرا به مهمانخانه ای که قبلا آنلاین ریزرف کرده بودم ، ببرد. بالاخره به راحتی روی سیت موتر لمیدم و نفس راحتی کشیدم .


ادامه دارد.