۱۲ مرداد ۱۳۹۰

کاش قومای مدیر محصلان می بودم



این روز ها بخاطر دیپلوم لیسانس بعد از هفت سال روزه به دهن میروم تا با مامورین نسبتا کلاسیک دانشگاه کابل سر و کله بزنم.

امروز وقتی رفتم ترجمه نمرات چهار ساله ام را از دیپارتمنت آی تی بگیرم ، پسرکی که تازه شامل کار شده است با نکتایی سرم غر و فش میکند که چرا بالای ترجمه انگلیسی اش ایراد میگیرم. چند بار اشتباه چاپ کرد و بالاخره با بی حوصلگی تمام آخرین کاپی را چاپ کرد و بدستم داد و گفت که اگر این بار غلطی بگیرم کارم را برای هفته بعد میگذارد.
به هر حال رفتم تا امضای مدیریت محصلان را بگیرم آنجا نیز چند جوان ظاهر نیرومند و پرکار پشت میز نشسته اند و امضا میکنند و کتاب های زرد رنگ و رو رفته را ورق میزنند تا هویت ات را بیابند.منتظر بودم که کار هایم تمام شوند. کسی داخل آمد و نامش در ترانسکریپت یا نمرات چهار ساله بدون تخلص بود و در دیپلوم با تخلص آمده بود.


متقاضی که از دوستان مدیر محصلان بود با مدیر دیگر که کارهایم زیر دستش بود ، احوال پرسی نسبتا چربی کردند و از او خواست که تخلص اش را در ترانسکریپت اصلاح کند اما مدیر اول مخالفت کرد که ما اسناد نداریم براساس چی این تغییرات را در نام خودت روی اسناد بیاوریم و خیلی بحث و استدلال بالاخره مدیر جوان دومی گفت:" خلاصش کو قومای مدیر محصلان اس."

به اسناد خود نگاه کردم دیدم ،پاسپورتم بجای تخلص نام پدرم را نوشته اند. در دیپلومم تخلص ندارم. ترانسکریپتم را به سختی ترجمه کرده اند اگر قرار باشد زیاد اشتباه شان را بگیرم کارم را معطل میکنند و اگر این اسناد هایم زیاد معطل شوند بورسیه ماستری را از دست میدهم.
سعی کردم این گپ ها را مثل هزاران محصل دیگر که روی سبزه های دانشگاه کابل خوابیده بودند نادیده بگیرم و پی کار خود بروم. سه هفته تمام است که کارهایم هنوز تمام نشده است. دعا میکنم که کاش قومای مدیر محصلان می بودم!