۱۰ مرداد ۱۳۸۷

من گدا هستم به من دالر بدهید !

دامنش را گرفته تا دالر بدست آید .گویند بوی خشتکش فضا را معطر ساخته بود.


چندی پیش تعدادی از همکاران ما برای یک برنامه آموزشی برای حدود 30 نفر زنان عضو یک کوپراتیف در قریه ده بایان ،شهر چاریکار مرکز پروان رفته بودند.
هدف این کارگاه ، آموزش زنان و توانمند ساختن و در نهایت خود کفایی آنان در پروسس مواد غذایی بود که به تقاضای خود این مردم بوده که توسط پروژه تغذی سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد و به همکاری نزدیک ریاست اقتصاد خانواده وزارت زراعت، آبیاری و مالداری برگزار شده بود.


در روز دوم این برنامه تمام زنان را میزبان این برنامه که یک خان و ارباب قریه بود ، بخاطر اینکه به وی پول نداده بود ، از خانه وقریه بیرون نموده و برنامه را خراب کردند.با آنکه در اول به این خان گفته شده بود که سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد برای کسی پول نه میدهد ولی به کمک ریاست زراعت این ولایت برای مردم شما استفاده درست از میوه ها ، غذا ها را یاد میدهند تا شما خود در آینده بتوانید روی پاهای خود بایستید اما این مرد شاید که به دیگر حریفان قریه شان لاف زده بود " باز ببینید که من چگونه از این موسسات پیسه خواهم گرفت ! ).نتوانست موضوع رد پول را تحمل کند و با غیرت افغانی اش همه تیم را که بیشتر خانم ها بودند، دوباره به کابل راند.

جالب است که روز بعد وقتی از اهمیت این کارگاه و وسایل که این سازمان در اختیار شان قرار میداد با خبر شدند چند بزرگ دیگر قریه ها را با همه این زنان قریه جمع کرده بودند ولی تیم رانده شده سازمان خوراکه و زرعت ملل متحد به رسم اعتراض این موضوع را قبول نکرد و تمام بودجه این برنامه را برای ولایات بامیان و بدخشان فرستاد.نوش جان ولایت هایی که ظرفیت جذب کمک ها را در هر گونه شرایط در ولایت خویش بالا برده اند.

آخر ما افغان ها به گفته نسیم جان فکرت چی وقت آدم خواهیم شد و تا کی باید وابسته به بیرونی ها باشیم تا مقداری دالر را به دامن ما بیاندازند. چرا ما تا هنوز فرهنگ ارباب سالاری را دوست داریم که در هر مقطع تاریخ برای ما تصمیم بگیرند. میخواهم بگویم که پروژه تغذی سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد میخواست که با آموزش خانم های یک کوپراتیف ، پروسس درست ، سودمند ، صحی غذا را یاد بدهند که بالاخره به سهم گیری و خود کفایی و کمک به زنان در سطح خانواده های همین مردم و قریه منتهی میشد اما متاسفانه این" فرهنگ هفت هزار ساله" ما اجازه نداد تا اطفال ما از این غذا های صحی بهره درست ببرند و مادران شان طریقه درست پروسس مواد غذایی را یاد بگیرند. شما چی فکر میکنید؟ این کار اهالی این قریه نمایندگی از چی میکند؟ عقب ماندگی فرهنگ ، بیسوادی ، فرهنگ ارباب و خان سالاری و یا سیال داری ها و هم چشمی های چند شکم کلان های بنام ( خان ، ارباب و کلانترو غیره ) ؟

به نظر شما راه حل چیست؟ چگونه میتوان به این گونه مردم فهماند که زنان و مردان دو بال این جامعه هستند که یکی بدون دیگری نمیتوانند چرخ اقتصادی زندگی را پیش ببرد. پس چرا می گذاریم خانم های مان در قریه جات و ولایات دور دست همچنان در محدوده خانه های شان بسته و کور بمانند؟ یک نکته یادمان باشد که ما با این گونه سلیقه ها و باور های غلط جلوپیشرفت و ترقی نسل های بعد را نگیریم. دیر یا زود آنان به هر شکلی که شوند مردم با دیگران همسو خواهند شد. خواه این همسویی غلط باشد خواه درست ولی آنچه که ما میتوانیم اینست که قبل از اینکه که جوانان و اطفال ما بروند سراغ تقلید ها ، ابتذال و فرهنگ های بیگانه ، آنان را کمک کنیم از خود چیزی بسازند و شخصیت و این امتیاز انسان بودن شان را برای دیگران ثابت کنند و درغیر آن مطمین باشید که این کشور تا نسل های بعد از عمر کره زمین هم رشد نخواهد کرد.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

یونس جان!
اولین قدم آگاهی است.باید اینقدر بگوییم وبنویسیم تا آمادگی برای تغییر ایجاد شود آن وقت تغییر خود به خود می آید.
تشکر که می نویسی!!!!