۱۷ شهریور ۱۳۸۸

صعود تنها بر قله دروغ ؟



میخواهم چیزی امشب بنویسم. کمی احساس باید به سراغم بیاید. خوشی ، غم ، هیجان ، خشم ونفرت یا کاملا بی حسی. شاید این آخری درست باشد.

از چی بنویسم ؟ از کی بنویسم؟ چرا بنویسم؟ چرا امشب خیلی متفاوت از شب های دیگر است. اصلا این شب لعنتی پایان ندارد. چرا حوصله ندارم کار کنم. فقط با غزل های هندی که کمتر می فهمم خودم را مصروف نگه میدارم.

آنطرف چیزی در حال اتفاق افتادن است وچیزی دارد تغییر مسیر میدهد. مسیری که شاید برای یک طرف روشن و شفاف باشد ولی طرف دیگر همچنان تاریک ، غبار آلود وناپیدا.

چی مسخره زندگی است این .یک دوست گفته بودکه زندگی تفاهم آشکار است اما شاید یک دروغ آشکار!

یادت هست عقاب ، گفته بودیم که قله ها را باهم صعود خواهیم کرد اما اینک ناممکن شد . یکی پرواز کرد و به قله رسید و یکی نیمه راه ماند.

شاید به هم دروغ گفته بودیم و شاید نه ؟ کی میداند ؟ شاید صعود به قله بی عقاب هم خود لذتی دارد که نمیتوان در صعود مشترک یافت. میخواهم خودم را با این صعود امتحان کنم. یا صعود یا سقوط ؟

۱ نظر:

shabankareh گفت...

درود بر تو
من چند ماهي ميشه خواننده ي وب پارسي شما هستم. اما برايم به لحاظ فني كامنت گذاشتن امكان نداشت. اين دفعه مشكلي نداشتم براي كامنت. انتظار داشتم از كنيا پست هاي بيشتري اختصاص بدهي. من هم مثل خودت توي يكي از استان هاي جنوبي روزنامه نگارم.
راستي شما چند وقت است لينك من هستيد