۲۳ دی ۱۳۸۷

قصه استحمار هزاره ها در هفت تصویر

یک: در صف های طولانی از صبح خیلی زود قبل از چای ساعت ها کنار سرک خاک آلود انتظار میکشی.

دو: ساعت ده صبح میشود و هنوز تو و هم سرنوشتان گوسفندی ات در هوای سرد برای رسیدن به علم امام پای میزنید.


سه:حالا دیگر تو و هم سرنوشتانت در میان میله های زمین های غصبی پسران فاضل گیر مانده اید و باید جیب های خود را بخارانید. چاره هم ندارید زیرا فرار از این میله های تحمیق و استحمار کاریست محال.


چهار: این آدم دستمال ها و چادر های را که مردم با خون دل میخرند و به علم ( بیرق) می بندند.بالای تان میفروشند. میدانید چه میگویند ؟" این دستمال ها فروشی نیست.اما اگر نذر به صندوق های پسران فاضل ریختید ، آنگاه یک عدد دستمال یا چادر مردم را نصیب میشوید."



پنج: حال تو و همه آدم هایی که در صف ایستاده اید پول های نان شب و سوخت زمستان تان را میریزید و یک دستمال نصیب میشوید. حوصله داشته باشید هنوز به علم مبارک امام نرسیده اید. تا رسیدن به آن باید از "دام های" پسران فاضل بگذرید.



شش: یک قدم مانده به امام باید چهره" سید فاضل" را نیز بوسه زنید و زیارت کنید.این آخرین و مهم ترین مرحله این نمایشگاه است.در صورت زیارت نکردن این تصویر به علم مبارک امام حسین "ع" نخواهید رسید و مراد بدست نخواهد آمد.






هفت: بالاخره به علم مبارک اما رسیدی. علم را زیارت میکنی. یک فرق حالا بین تو و پسران فاضل وجود دارد که جیب تو خالی و فامیلت گرسنه است و پسران فاضل مست و خندان با جیب های پر به تو و امثال من تو میخندد.


نوت: به علاقمندان و عاشقان تاکید میشود حتما از این نمایشگاه تجارتی استحمار و تحمییق دیدار بعمل آورند. زیرا تاریخ تکرار میشود.

چند مطلب جالب دیگر در این باره :

تحمیق هزاره‌ها از طریق مذهب
در عاشورای امسال پسر سید فاضل با یک بیرق، میلیون ها پول به جیب زد!

۴ نظر:

محمد ظاهر نظری گفت...

یونس جان انتظار چه قدر عالی با نوشته هایت و تصویر هایت روشنگری کردی، ننوشتی که خودت چند ساعت در صف ماندی یا قاچاقی زدی و حتما" زیارت هم نصیب ات شده است، خوشا به حالت!

ناشناس گفت...

ba nasar banda shoma dost aziz ki as hama ba aql tar medani khoda ra as hama ahmaqtar meay agar megy intor nest yag kam dar bara khodat fikr kon
dost shoma

ناشناس گفت...

سلام
تصاویر جالب را گذاشته ای، دراین مکان تنها آقابازی وسید بازی نمی شود سال چند باراینجا استاد بازی هم می شود.
استادی که «دلاور» صفت حماسی اوست، یااستاد دیگر که «مرد سنگر» سیاستش بود.
اینجا درلباس و آرمان های بزرگ مردانی چون استاد مزاری وسایر شهدای حق و آزادی که برای عملی کردن اوامر دین « حق خواهی و عدالت محوری» جان های عزیز شان را فدا نمودندو و هویت امروزی نتیجه زحمات و خون بهای آنهاست، فریبکارانی و معامله گران پنهان است.
سال یک بار به مناسبت شهادت بزرگ مرد تاریخ مزاری قهرمان، خاینین ملی عکیس های و پوستر خودشان را توضهع می کنند و مردم مظلوم مارا چون پسران فاضل فریب می دهند مداحان خاین آنها برای سلامتی آنهاصلوات میفرستندو نعره های الله اکبر سر میدهند واین خاینین در پس پرده مشغول معامله گری بارهبران وطن فروش هم قطار خود، شهرک سازی تلویزیون سازی می کنند.
در اینجا سال چند بار از معامله گری مثل محقق استقبال میشوند چون او لنگی و چپن هم رنگ مزاری قهرمان را به تن می کند
عمل کرد این مردان به اصطلاح سیاسی این قبیله مظلوم همچو کوه فروشانی اند که انها در میدان جنگ سنگر فروخنند واینها آرای مردم را.
خوب هر چه که بگوییم کم است و به نظر دوستان شاید این برسد که هدف بنده تخریب چهره های سیاسی است که چنین نیست ومعامله گران از عمل کردشان معلوم است.

ناشناس گفت...

ممنون از تصاویر زیبای شماخیلی دوست دارم بیشتر با شما درارتباظ باشم به نظرم یکی از بهترین وبلاگهایی که تا به حال دیدم کار شما بوده است برایتان آرزوی موفقیت می کنم