۰۸ دی ۱۳۸۷

مست هر روزم زعطر دود و دریایت کابل !

اگرگاهی گذر تان به دریای پایتخت ما افتاد ، سعی کنید عکس تان را حتما در آب ببینید.


هر روزکه از خانه بیرون میشوی تا به مقصدت از این دود ها تنفس میکنی آنگاه مست و خماربه خانه ات برمیگردی و چند روز بعد نفس تنگی پیدا میکنی.نزد داکتر میروی ، دوا میدهد ، خوب میشوی و باز چند نفس راحت آمیخته با این دود میکشی. باز مست میشوی و باز نفست تنگتر از گذشته میشود. باز به داکتر میروی و باز نفست تنگ میشود وبالاخره نفست تمام میشوند و چند آدم دیگر نیز باید این دود های مست کننده را تنفس کنند تا تو را مشایعت کنند و مست شوند.

۲۴ آذر ۱۳۸۷

محمد علی یتیم ، گرسنه و بیکار برای شکم های بزرگ رای میدهد


دو روز پیش از عید برای خریدن بوت رفتم و ظهر برای نان چاشت داخل هوتل غرب واقع میدان شهید مزاری شدم. در کنارم پسرکی نیز مشغولی نان خوردن بود. گرچه نانش را تمام کرده بود اما به نظر میرسید که سیر نکرده است.مقداری دیگری نان برایش فرمایش دادم اول با غرور مردانه عجیبی مقاومت کرد اما بالاخره با اصرار من قبول کرد.وقتی نانش را تمام کرد و چند پیاله چای را با مزه خاصی که حکایت از تشنگی اش میکرد ، تمام کرد سر قصه را باز کردم.

او خودش را محمد علی باشنده ولسوالی پنجاب ولایت بامیان معرفی کرد که فقط 13 سال دارد و صنف هفت مکتب و اول نمره نیز بوده است و حالا در یک خانه در آخر دشت برچی زندگی میکنند و دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خود دارد. مادر پیرش نیز پشم میریسد و پدرش پنج سال بخاطر درد کمر و استخوان بخاطر اقتصاد ضعیف و نبود مراکز صحی فوت نموده است.

اینجا که رسید کمی مکث کرد و دو قطره اشکی از چشمان معصوم و مردانه اش بیرون غلطیدند. گفت چند روز است که تمام آخر برچی الی پل سوخته و کوته سنگی را طی میکنم اما کسی برایم کار نمی دهد. امروز رفتم دکان قصابی که برایم کار دهد اما او کمی گوشتی برایم داد و برای یک تکه فروش که نوشتن نمی دانست خطی نوشتم یک لباس دوخته شده برای عیدم داد اما رنگش سفید است و ممکن است زود چرک شود و نتواند بشویدش.

گفت آمدم این هوتل که اگر به شاگرد ضرورت داشته باشند ام یک کسی به هوتلی پنجاه افغانی داد تا نان چاشت بخورم .میخواستم آن پنجاه افغانی را 5 نان ببرم اما هوتلی گفت که اگر آن پول را نان نخورم برایم نمی دهد و حالا اینجا قابلی میخورم اما هر لحظه تار های پشم ریسی و چرخش سنگ های آن و چشمان منتظر خواهرانم لقمه ها را نمی گذارند از گلویم پایین روند. تعجب میکنم که یک پسر 13 ساله از میان کوه های بلند بابا و سرزمین بودا چنین عمیق فکر میکند.

به طرف تندیس رهبرشهید اشاره میکنم که آیا وی را میشناسد. با تلخی میخندد و میگوید که با رفتتنش یتیم شده ایم. سعی میکند از من در آن چند لحظه چیز هایی را یاد بگیرد و میگوید برای یافتن کار برای آدمی به سن او به چگونه جا ها باید رفت و چطور مردم را قناعت دهد که وی واقعا نیاز به کار دارد تا صد تا دو صد افغانی مزد دهد.

بعد چشمانش تلویزیون عربی الجزیزه میافتد که اطفال عرب را در حال مکتب رفتن نشان میدهد میگوید کجاست میگویم مصر . میگوید که می خواهد که انجینیر شود و آیا چطور امکان دارد که در کابل هم کار پیدا کند و هم بتواند درس بخواند در حالیکه تذکره هم ندارد.

برای یک لحظه چهره های رهبران فعلی هزاره ، کروزین ها ، شکم های بزرگ و دستان نرم و گوشتالود شان که خود نیز لمس کرده ام در مقابلم مجسم میشوند که از دور به طرف محمد علی و فامیلش اشاره میکنند که شما آرام بخوابید ما اینجا به نمایندگی شما شکم بزرگ میکنیم و برای انتخابات بعدی به رای شما نیز سخت نیازمندیم سعی کنید از یاد مان نبرید. خیلی دوست تان داریم. آخر سرنوشت ما مشترک است. تاریخ محرومیت و مظلومیت ما مشترک است .

یک لحظه محمد علی هایی که در مقابل چشمم جان میگیرند که با شکم های به روده ها و استخوان های شان چسپیده برای دادن رای در صف مراکز رای دهی ایستاده اند و منتظر اند تا برای شکم بزرگ های فعلی رای داده اند و پیوند مشترک ما فقط دسترخوان های ما خالی تر و شکم ها و شهرک ها و حسابات بانکی رهبران فعلی ما را بزرگ کرده اند ، تا شاید چند تکه نانی برای شان این کارت ها بیاورند اما افسوس که این محمد علی ها هرگز به این آروزی شان دست نمی یابند و مثل پدران شان از سرما و گرسنگی و فقر هزارستان جان میدهند تا شکم های رهبران ما بزرگ و بازار معاملات شان گرم باشند.

۰۶ آبان ۱۳۸۷

طالبان به بامیان میایند !


فکرت عزیز خیلی قهر است که چرا وبلاگ های عضو بروز نمیشوند।حق هم دارد او به عنوان رییس عمومی انجمن وبلاگ نویسان افغانستان فعالیت های وبلاگ ها را پیگیری کند। من هم این خبر را در سایت روزنامه پیمان خواندم।خواستم حد اقل متوجه شوید که فاشیست ها و قوم گرایان تا چه اندازه مخل اوضاع مناطق آرام کشور مثل بامیان هستند. پس اینگونه اخبار نشان دهنده آنست که مناطق مرکزی بزودی وارد بحران تازه ای خواهد شد. شاید اگر آرام هم بماند، هیچ توجه از طرف جامعه جهانی ، کشور های کمک کننده ، سازمان های ملی و بین المللی و دولت افغانستان نخواهد شد. فکر کنم این موضوعات بیشتر برای مردم ما قابل تامل اند تا فتوا های امام محسنی.

منبع: وان نیوز- نیوزیلند
برگردان: روزنامه پیمان
کلونل داریل تریسی، فرمانده نیروهای 136 نفره نیوزیلند می گوید اخیرا ً مشاهده شده که طالبان حضور خود را در شهر بامیان افغانستان تقویت کرده و ظاهرا ً قصد راه اندازی حملات بر ضد نیروهای نیوزیلندی مستقر در این شهر را دارند.
گفته می شود که نیروهای نیوزیلندی مستقر در شهر بامیان وظیفه تامین امنیت در این شهر و نواحی اطراف آن را به عهده دارند.
چندی پیش قاری یوسف سخنگوی طالبان در گفتگو با یک رسانه دنمارکی گفته بود که آن ها قصد دارند از این به بعد نیروهای دنمارکی را در صدر اهداف مورد حمله خود قرار دهند؛ اما ظاهرا ً به نظر می رسد که طالبان دراین اواخر دیدگاه خود را تغییر داده باشند و تصمیم گرفته اند تا سربازان نیوزیلندی را که در آرامترین مناطق کشور جنگ زده افغانستان حضور دارند مورد حملاتنقرار دهند.
جنرال جاستین دلاهی یک تن از افسران ارشد نیوزیلندی نیز در این باره گفت که شک و تردیدها در مورد تهدیدهای طالبان در این شهر بر ضد نیروهای مان زمانی به اوج خود رسید که یک موتر نظامی متعلق به نیروهای ما با یک بمب تعبیه شده در کنار جاده برخورد کرد.
وی اضافه کرد در این حادثه هیچ گونه خسارت جانی به سربازان نرسید اما کشف یک بمب تعبیه شده دیگر در بازاری نزدیک به پایگاه سربازان نیوزیلندی که انفجار نیافت نشانه های خوبی برای حضور سربازان نیوزیلندی در بامیان نخواهد بود.
وی هم چنین افزود یقینا ً این نشانه ها دال بر حضور هر چه بیشتر طالبان در این شهر می باشد که رفته رفته با استحکام مواضع خود در بامیان تصمیم دارند نیروهای نیوزیلندی مستقر در این شهر را آماج حملات خود قرار دهند.
آن ها پیشتر غیرنظامیان و نیروهای پلیس افغان را مورد حمله قرار می دادند اما اکنون ما را هدف گرفته اند.
نیوزیلند نزدیک به 7 سال می شود که نیروهای خود را در افغانستان مستقر کرده است و این مشارکت نیوزیلند طولانی ترین مشارکت این کشور در ماموریت های خارجی بعد از جنگ جهانی دوم به شمار می آید.

۰۶ شهریور ۱۳۸۷

نیک پای قهرمان ، فرزند و الگوی نیک افغانستان


نیک پای قهرمان ، فرزند و الگوی نیک افغانستان

نیک پای عزیز دیروز تورا به نام بهسودی میکشتند و سرزمینت را میسوختند و به باد میدادند که هنوز زخمش تازه است و از آن خون میاید.اما تو فردا به کشورت میایی و میلیون ها انسان به استقبالت می ایند و تو با اشک شوق سجده بر زمین میکنی که میخواهی دیگر درآن خون نریزند بلکه پرچمش همچنان بلند و مغرور و سربلند در اهتزاز باشد و همه اگر غرور بسته قومی شان اجازه دهد، گلبارانت خواهند کرد.
نسل های بعد ما به تو و تاریخی را که تو ساخته ای ، افتخار خواهند کرد .میخواهیم این راهت همیشه سبز و جاویدان والگوی میلیون ها جوانی باشد که امروز در مقابل بردارانش خود را منفجر میکنند اینکه آدمی غیر از انفجا و انتحار میتواند پرچم لوی افغانستان را به شیوه دیگری بلند کند و در دلها جاویدان شود

۲۴ مرداد ۱۳۸۷

پیام سطانعلی کشتمند بمناسبت وفات میر خادم حسین بیگ

پیام تسلیت و همدردی


بمناسبت وفات مرحوم میر خادم حسین بیگ:

منبع:سایت کاتب هزاره

خبر وفات شادروان میرخادم حسین بیگ برای خانواده و دوستان ایشان و ازجمله برای من که باهم پیشینه دوستی و همکاری نزدیک داشتیم، خیلی ها اندوهبار بود.


مرحوم خادم بیگ بمثابه شخصیتی با اعتبار و مورد احترام درمیان دوستان، در زادگاه خویش لعل و سرجنگل ودرمیان جامعه هزاره شناخته میشد। ایشان یکتن از میران و بیگهای هزاره، ولی پیوسته بعنوان دوست، غمخوار و دلسوز مردم نیازمند و با شهامت قوم خویش چه درزمانی که قبل از دهه شصت خورشیدی در دودوره نماینده پارلمان افغانستان بود و چه در دوران دهه متذکره بعنوان سناتور، یکتن از بزرگان قوم و رئیس شورای مرکزی ملیت هزاره، صادقانه خدمت کرد.

شورای مرکزی ملیت هزاره درتحت رهبری خادم بیگ مرحوم بخاطر دفاع از منافع برحق ملیت محروم هزاره و درمجموع به پشتیبانی از عدالت اجتماعی بمقیاس سراسری، خدمات برجسته ای به انجام رساند। این شورا که درهمکاری نزدیک با وزارت ملیتها درتحت رهبری آقای محمد عوض نبی زاده کار میکرد، بگونه مشخص درامر معرفی جامعه هزاره و ویژگیهای آن، در راه تأمین فضای تفاهم و صلح و امنیت در هزارستان و جلوگیری ازبرخوردها میان نیروهای گوناگون و جمهوری دموکراتیک افغانستان تا آنجا که امکانپذیر بود، بشایستگی خدمت نمود.


شورای مرکزی ملیت هزاره به رهبری خادم بیگ بلحاظ فرهنگی فعالیتهای چشمگیری انجام داد که ازجمله انتشار مجله وزین غرجستان و نشرات گوناگون دیگر، اعزام شمار زیادی از فرزندان قبلاً محروم هزاره ازطریق شورای وزیران برای فراگیری تحصیل به خارج ازکشور و آماده ساختن زمینه ها برای پذیرش آنان در مؤسسات آموزشی کشور و تلاش برای تأسیس ولایات جدید درهزارستان و راه انداختن شوراهای انتخابی محلی قدرت و اداره دولتی درآنجا، بویژه قابل یادآوری است.


مرحوم خادم بیگ درسالهای دشوار جنگ و غارت پس از دهه شصت خورشیدی، افغانستان و حتی کابل را ترک نگفت و اگرچه تلفات انسانی خانوادگی و زیان های زیادی را متحمل گردید، ولی پیوند خود را با مردم حفظ کرد.


اکنون که خادم حسین بیگ دیگر درمیان خانواده، دوستان، جامعه هزاره و افغانستان نیست، ولی نام نیک و خدماتی را که بسود مردم و قوم خویش انجام داده است، ماندگار خواهد بود। من باینوسیله مراتب تسلیت و همدردی خویش را به خانواده و دوستان وی ابراز میدارم و روانش را شاد و یادش را گرامی میخواهم.


سلطان علی کشتمند صدراعظم پیشین افغانستان

سه شنبه 22 اسد 1387 خورشيدی برابر با 12 اگست2008 ميلادی/ آلمان



قراراست به مناسبت در گذشت مرحوم وکیل خادم حسین بیک شخصیت ملی، متنفذ، عضو شورای ملی دردوره های 8 ،13 ورئیس اسبق شورای مردم هزاره، که جنازه مرحوم قبلا در لعل وسرجنگل به خاک سپرده شده، مراسم فاتحه خوانی برگزار گردد।


از عموم ملت مسلمان و شریف افغانستان، شخصیت های سیاسی، ملی، روحانیون، قاطبه مردم واقشار گوناگون دعوت به عمل می آید تادر مراسم فاتحه خوانی اشتراک ورزیده، روح آن مرحوم را شاد نموده، باعث تسلی خاطر بازمانده گان گردد.

زمــان: روز جمعه 26/اسد 1387 از ساعت 1:30 الی3:30 بعداز ظهر
مـکـان: مسجدمدرسه زینبیه، جوارلیسه سید جمال الدین افغانی و لیسه عالی سوریا ، کارته چهار
از طرف: الحاج علی جان بیگ (برادر )محمد بشیرومحمد همایون (پسران) محمد بصیر بیگ (برادرزاده)عبدالحکیم ایوبی (پسرکاکا) بلال نوروزی مقیم انگلیستان (نواسه)

۱۷ مرداد ۱۳۸۷

تو خامی چپ باش ! کلان کاری نکن !


ویس احمد حکمت جوانترین وبلاگ نویس کشور ، صنف هشت است .گزارشگر و مدیر مسوول مجله رفاه برای نوجوانان است.
اینهم تصویر چند جوان طلایی کشور


این دو کریم نیز آمده بودند تا ادعای رهبری جوانان کشور را کنند.

رفته بودیم کنفرانس بین المللی جوانان که به مناسبت روز جهانی جوانان که هرسال در 12 اگست در سراسر جهان تجلیل میشود.این برنامه از سوی معیینیت امور جوانان وزارت فرهنگ ، 5 وزارت دیگر و 9 بخش سازمان ملل متحد و برنامه ملی جوانان برگزار گردیده بود.

آدم هایی که در این برنامه دعوت شده بودند از بی نظمی و بیتابی شان معلوم بود که هیچکدام انگیزه و تعریف خاصی از جوان نداشتند.

کریم خلیلی و کریم خرم کارخانگی کلیشه ای و خسته کن مامورین دولتی را انجام داده سخن پراگنی فرمودند. بعد از یکی دو تای دیگر فقط میشد گپ های فرهاد دریا - یکی از برگزار کنندگان این برنامه را کمی خوبتر فهمید. آدم هوشیاری است. سعی کرده بود پیامش را آهنگین سازد و جوان فهم بگوید. ولی در هر حال برای من به عنوان یک مهمان و دیگرانی که همه مصروف سخنان خود بودند و به جریان محفل هم توجهی نداشتند ، نمی دانستند و نمی دانند که سیاست مشخص دولت افغانستان در قبال جوانان چیست؟ قبلا یک وزارت ایجاد شد به نام امور جوانان بعد تر به یک ریاست در تشکیل وزارت کریم خرم جا گرفت و شاید هم چندی بعد از این تشکیل بیرون انداخته شود و مثل همیشه فراموش گردد.

معیین امور جوانان و کسانی از برنامه مشترک ملی جوانان سعی داشتند که دستاورد های شان را که معلوم نبود چیست ، به رخ حاضرین بکشند.جالب است که تا امروز هیچ جوان درست نمیداند که روز جهان جوان در کدام روز تجلیل میشود؟ وقتی این اداره کرزی نتوانسته است یک روز مشخص و برنامه مشخص را برای جوانان تعیین کند ، چطور امکان دارد که بتوان از نیروی جوانان که هر روز به کام انتحار ، اعتیاد و فرهنگ های دیگر حل و نابود میشود ، در خدمت این کشور بکار گرفت.

نکته خنده آور دیگر کار گروپی روی موضوعات مختلف در بعد از ظهر در حالی برگزار شد که تیم فرهاد دریا برای کنسرت اخیر محفل صدا را امتحان میکردند. در گروپ آموزش نشستم . تعدادی از متخصصین ملل متحد نیز در جمع جوانان بودند. یک مشاور وزارت معارف آمده بود وسط حلقه و فقط برای دختران که در یک سمت قطارنشسته بودند ، حرف میزد. ازش خواستم که اگر امکان دارد در یک سمت حلقه ایستاد شود و ارشاد فرماید اما این مشاور اتمر غر زد و گفت که وی مشاور است و نمیتواند بلند صحبت کند چون ممکن است صدایش بیافتد.یک لحظه 450 غر در مقابلم مجسم شدند که جوانان معارف را چون هیولایی در چنگال خود اسیر کرده اند.

اگر دولت میخواهد جوانان کشور را کمک کند باید اول هر زمان در هر برنامه جوانان دختر و پسر را سهیم سازد. یادمان باشد که با تجلیل برنامه ای که هر سال حتی روز مشخصی هم ندارد نمی توان جوانان را مسیر و انگیزه داد. جامعه ما پیر سالا است متاسفانه و هر زمانی حتی در بین فامیل ها اگر یک جوان حرفی میزند ، کلان های فامیل ها وی را به خامی و بی تجربگی متهم میکنند. پس دولت باید برنامه های آگاهی دهنده سراسری ، برنامه ریزی شده را طوری شروع کند که بتوان به همه جوانان رسید . به خانه خانه این پیام را رساند که جوان خون در بدن این جامعه است و باید جدی گرفته شوند .در یک کلام اینکه اگر این برنامه ها به یک فرهنگ در بین جامعه ما تبدیل نشود نمی توان فقط با پروژه و کمپاین های زود گذر فکر جوان تولید کرد.

۱۴ مرداد ۱۳۸۷

با خنده درد های تاریخم را فریاد میکنم

خنده کن بر ریش غم ای جان من ورنه دوران سازدت زنبیل غم

طنز های من قصه ای تلخ این "جمهوری سکوت"است.میخواهم درد های تاریخم را با زبان خنده ، اگر دهانم را نبندند ، فریاد کنم.

ممثل جوان و با استعداد شریف وطن دوست یگانه جوان هزاره ایست که در دومین دور برنامه جالب خنده سالار تلویزیون طلوع از بین بیش از هفتصد تن یک تنه به رقابت پرداخته و به جمع 5 بهترین راه پیدا کرده است।

توانایی و استعداد شریف وطندوست ، نکته سنجی های دقیق سیاسی اجتماعی و توانایی خاصث به زبان پشتو رقابت کنندگان دیگر را تحت تاثیر قرار داده است.

برنامه خنده بازار طلوع شبیه برنامه ستاره افغان میباشد که اشتراک کننده گان از طریق ایرایه طنزهای گفتاری انتقادی واجتماعی به رقابت میپردازند. حالا دراین برنامه پنج نفر برای کسب مقام اول باقی مانده وشریف وطندوست تنها هزاره ایست که دراین برنامه به پیام (اس. ام.اس) وهمکاری شما دوستان ضرورت دارد.

همکاری شاعران ، نویسندگان و به ویژه طنز نویسان و طنز پردازان داخل و خارج کشور میتواند راه را برای موفقیت این چنین ستاره گان عرصه هنر طنز و تمثیل مردم ما چند برابر سازد.

لطفآ درین زمینه با آقای وطندوست همکاری نمایید.

شماره موبایل آقای وطن دوست : 0771058837

۱۰ مرداد ۱۳۸۷

من گدا هستم به من دالر بدهید !

دامنش را گرفته تا دالر بدست آید .گویند بوی خشتکش فضا را معطر ساخته بود.


چندی پیش تعدادی از همکاران ما برای یک برنامه آموزشی برای حدود 30 نفر زنان عضو یک کوپراتیف در قریه ده بایان ،شهر چاریکار مرکز پروان رفته بودند.
هدف این کارگاه ، آموزش زنان و توانمند ساختن و در نهایت خود کفایی آنان در پروسس مواد غذایی بود که به تقاضای خود این مردم بوده که توسط پروژه تغذی سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد و به همکاری نزدیک ریاست اقتصاد خانواده وزارت زراعت، آبیاری و مالداری برگزار شده بود.


در روز دوم این برنامه تمام زنان را میزبان این برنامه که یک خان و ارباب قریه بود ، بخاطر اینکه به وی پول نداده بود ، از خانه وقریه بیرون نموده و برنامه را خراب کردند.با آنکه در اول به این خان گفته شده بود که سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد برای کسی پول نه میدهد ولی به کمک ریاست زراعت این ولایت برای مردم شما استفاده درست از میوه ها ، غذا ها را یاد میدهند تا شما خود در آینده بتوانید روی پاهای خود بایستید اما این مرد شاید که به دیگر حریفان قریه شان لاف زده بود " باز ببینید که من چگونه از این موسسات پیسه خواهم گرفت ! ).نتوانست موضوع رد پول را تحمل کند و با غیرت افغانی اش همه تیم را که بیشتر خانم ها بودند، دوباره به کابل راند.

جالب است که روز بعد وقتی از اهمیت این کارگاه و وسایل که این سازمان در اختیار شان قرار میداد با خبر شدند چند بزرگ دیگر قریه ها را با همه این زنان قریه جمع کرده بودند ولی تیم رانده شده سازمان خوراکه و زرعت ملل متحد به رسم اعتراض این موضوع را قبول نکرد و تمام بودجه این برنامه را برای ولایات بامیان و بدخشان فرستاد.نوش جان ولایت هایی که ظرفیت جذب کمک ها را در هر گونه شرایط در ولایت خویش بالا برده اند.

آخر ما افغان ها به گفته نسیم جان فکرت چی وقت آدم خواهیم شد و تا کی باید وابسته به بیرونی ها باشیم تا مقداری دالر را به دامن ما بیاندازند. چرا ما تا هنوز فرهنگ ارباب سالاری را دوست داریم که در هر مقطع تاریخ برای ما تصمیم بگیرند. میخواهم بگویم که پروژه تغذی سازمان خوراکه و زراعت ملل متحد میخواست که با آموزش خانم های یک کوپراتیف ، پروسس درست ، سودمند ، صحی غذا را یاد بدهند که بالاخره به سهم گیری و خود کفایی و کمک به زنان در سطح خانواده های همین مردم و قریه منتهی میشد اما متاسفانه این" فرهنگ هفت هزار ساله" ما اجازه نداد تا اطفال ما از این غذا های صحی بهره درست ببرند و مادران شان طریقه درست پروسس مواد غذایی را یاد بگیرند. شما چی فکر میکنید؟ این کار اهالی این قریه نمایندگی از چی میکند؟ عقب ماندگی فرهنگ ، بیسوادی ، فرهنگ ارباب و خان سالاری و یا سیال داری ها و هم چشمی های چند شکم کلان های بنام ( خان ، ارباب و کلانترو غیره ) ؟

به نظر شما راه حل چیست؟ چگونه میتوان به این گونه مردم فهماند که زنان و مردان دو بال این جامعه هستند که یکی بدون دیگری نمیتوانند چرخ اقتصادی زندگی را پیش ببرد. پس چرا می گذاریم خانم های مان در قریه جات و ولایات دور دست همچنان در محدوده خانه های شان بسته و کور بمانند؟ یک نکته یادمان باشد که ما با این گونه سلیقه ها و باور های غلط جلوپیشرفت و ترقی نسل های بعد را نگیریم. دیر یا زود آنان به هر شکلی که شوند مردم با دیگران همسو خواهند شد. خواه این همسویی غلط باشد خواه درست ولی آنچه که ما میتوانیم اینست که قبل از اینکه که جوانان و اطفال ما بروند سراغ تقلید ها ، ابتذال و فرهنگ های بیگانه ، آنان را کمک کنیم از خود چیزی بسازند و شخصیت و این امتیاز انسان بودن شان را برای دیگران ثابت کنند و درغیر آن مطمین باشید که این کشور تا نسل های بعد از عمر کره زمین هم رشد نخواهد کرد.

۰۷ مرداد ۱۳۸۷

اصول اخلاقی خبرنگاری و رسانه های افغانستان


خبرنگاران و نهاد های محترم رسانه ای !

اخیرا جمعی از خبرنگاران، نمایندگان نهاد های رسانه ای و استادان ژورنالیزم و حقوق به منظور نهادینه کردن کار های رسانه ای مسوده ی را تحت عنوان «اصول اخلاقی خبرنگاران و رسانه های افغانستان» تهیه و ترتیب نموده اند تا خبرنگاران در جریان کار مسلکی خویش آن را در نظر بگیرند.
در تهیه و ترتیب اصول اخلاقی خبرنگاران و رسانه های افغانستان از تجارب کشور های منطقه و جهان با در نطرداشت شرایط و اوضاع افغانستان استفاده صورت گرفته است ، اما به منظور غنا مندی آن، از تمام خبرنگاران و فعالین رسانه ای تقاضا می شود تا نظرات شان را از طریق نشانی نامه ی برقی یا ایمیل آدرس coe.afg@gmail.com به ما ارسال نموده و یا هم به صورت مکالمه ای به شماره ی تلیفون همراه0700298637 در تماس شوند. گروه تهیه کننده :- استاد نصر الله ستانکزی - استاد منیژه باختری- آژانس خبری پژواک - روزنامه 8 صبح - موسسه نی، حمایت کننده ی رسانه های آزاد افغانستان - موسسه انترنیوز- انجمن رادیو های آزاد فغانستان- سعید حقیقی (بی بی سی)خبرنگاران و نهاد های محترم رسانه ای می توانند تا تاریخ 15 اسد سال روان مطابق 5 اگوست 2008 نظرات شان را به صورت نوشتاری از طریق ایمل آدرس فوق و یا هم به صورت شفاهی با ما درمیان بگذارند.مقدمهاخلاق یکی از منابع قانون در جامعه است و شیوه های برخورد و ارتباط مردم با همدیگر را شکل می دهد.اخلاق در تمامی علوم و رشته ها یکی از مباحث اساسی است. در خبرنگاری نیز رعایت اخلاق حرفه ای، شرافت حرفه ای خبرنگاران را تضمین می کند و جوهر کار حرفه ای هر خبرنگار متعهد را تشکیل می دهد. خبرنگاران بدون در نظر داشت اخلاق حرفه ای در خبرنگاری نمی توانند اعتماد و اطمینان مخاطبین را جلب کنند و با اعتبار رسانه ها در جامعه بیافزایند.
داشتن متن مکتوب اصول اخلاقی برای خبرنگاران یکی از نیاز های عمده ی عصر امروز است. نهاد های بین المللی، ملی و صنفی خبرنگاری از سال 1920 میلادی بدین سو در سراسر جهان به ساختن چنین اصولی دست یازیده و صد ها سند ملی و بین المللی را دراین راستا به میان آورده اند. در این جمع، اصول بین المللی اخلاق حرفه ای خبرنگاری مصوب 1983 میلادی در پاریس مورد تایید غالب خبرنگاران است و به عنوان آبشخور فکری اصول اخلاقی شناخته می شود.
با این که اخلاق در هر جامعه ای با توجه به ساختار های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، فرهنگی، سنتی و دینی آن به صورت متفاوت و نا همگون مطرح می گردد، با این هم در تمامی اصول اخلاقی حرفه ای پایه ها و ارزش های همسان مطرح گردیده اند که توافق نظر نسبت به آن وجود دارد و نشان می دهد که اخلاق حرفه ای ارزش های همگونی را در سراسر جهان دنبال می کند.
«اصول اخلاقی خبرنگاران و رسانه های افغانستان» به منظور رهنمایی و تشویق خبرنگاران به ارج گذاشتن به ارزش های اخلاق حرفه ای که در جریان کار هر خبرنگاری با آن روبه رو می گردد، تهیه گردیده است. این اصول با در نظرداشت معیار های بین المللی حرفه ای، مسایل ویژه ی فرهنگ خودی و باور های جامعه ی افغانستان را مطرح می سازد و خبرنگاران را در چگونگی برخورد آنان با افراد و رویداد ها رهنمایی می کند. این اصول ضمانت اجرایی ندارد، تنها وجدان و تعهد خبرنگار او را ملزم به اجرای آن می کند و خبرنگاران با در نظرداشت و جدان فردی آن را به منصه ی اجرا می گذارند.

ماده های اصول اخلاقی خبرنگاران و رسانه های افغانستان:
1. خبرنگار، در فرایند کار حرفه ای خود از اعمال تبعیض نژادی، مذهبی، جنسی، قومی، زبانی و فرهنگی می پرهیزد.
2. خبرنگار، در کار حرفه ای و بازتاب حقایق دقت به خرچ می دهد و از تحریف، بد نام سازی، اتهامات بی اساس، تهدید، افترا، شایعه پراگنی و مخفی نگهداشتن حقایق به صورت عمدی جلوگیری می کند.
3. خبرنگار، به حق دسترسی مردم به معلومات و اطلاعات، برای دریافت یک تصویر جامع و دقیق از واقعیت های عینی، احترام می گذارد و تحقق آن را جزیی از مسوولیت های اجتماعی خود می داند.
4. خبرنگار، احترام به کرامت انسانی، تنوع فرهنگی و ارزش های قبول شده ی جهانی را به منظور رشد فرهنگ انسانی جزو اخلاق حرفه ای خود می داند و نسبت به عموم حسن نیت دارد.
5. خبرنگار، در محو جنگ، نفرت، خشونت، بی باوری، فقر زدایی و انواع جهل و سایر بیماری های اجتماعی مسوولیت دارد و در فرایند کار حرفه ای خود به آن توجه می کند.
6. خبرنگار، منافع ملی را در مطابقت با اسناد تقنینی نافذ، در کار های حرفه ای اش در نظر می گیرد.
7. .خبرنگار، توازن، بی طرفی و انصاف را در کارهای حرفه ای اش رعایت می کند.8. خبرنگار، هیچ گونه فشاری را از جانب مقام های دولتی و غیر دولتی نپذیرفته و خود سانسوری نمی کند.
9. خبرنگار، نام منابعی را که نمی خواهند افشا شوند، محرم نگاه می دارد و هم چنان از نشر مطالب با استناد بر منابع غیر موثق جلوگیری می کند. اطلاعاتی که به شرط محرمانه بودن برای خبرنگار داده شده اند، نباید چاپ و یا پخش شوند مگر این که نشر و پحش آن برای منافع جامعه ضروری باشد.
10. خبرنگار، به خاطر پخش یا نشر و یا عدم پخش و نشر به گرفتن هدیه و رشوت نمی پردازد.
11. خبرنگار، درهنگام مصاحبه، با مصاحبه شونده برخورد مودبانه می داشته باشد و هیچ گاهی با استهزا و تمسخر با دیگران رفتار نمی کند.
12. خبرنگار، در صورتی که مرتکب خطا و یا اشتباهی می شود و به آن پی می برد، باید از راه های ممکن و به زودترین فرصت دست به تصحیح آن بزند.
13. خبرنگار، از آزادی بیان به منظور توهین، تحقیر، دشنام، تهمت وافترا به دیگران استفاده نمی کند.
14. خبرنگار، به حقوق معنوی دیگران احترام می گذارد و طور ویژه از سرقت ادبی می پرهیزد.
15. خبرنگار، به حریم خصوصی افراد احترام می گذارد و اسرار خصوص آنان را افشا نمی کند.
16. هویت رسانه ها باید شفاف باشد و از نام و ارزش های رسانه ای سو استفاده نشود.
17. رسانه ها به اساس مسوولیت اجتماعی به نشر و پخش برنامه های آموزشی می بپردازند.
18. اعلان ها و آگهی ها طوری ارایه شوند که جای هیچ شک و شبههء درمورد طبیعت حقیقی آنها وجود نداشته باشد.
19. اجرا و در نظر گرفتن مسوولیت های اخلاقی ای که در فرایند کار خبرنگاری مطرح است به خود خبرنگاران بر می گردد. این اصول نباید هیچ گونه زمینه ای را برای مداخلة دولت به وجود آورد.

۰۶ مرداد ۱۳۸۷

حمله تازه طالب های کوچی بالای نمایندگان مردم و ولسوال دایمیرداد


هرگز از مرگ
نهراسیدم
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
باری
ترسم از مردن در سرزمینی است
که مزد گور کن فزونتر از
جان آدمی باشد ।

گزارش از: استاد عزیز رویش
خبرهای تازه ای از بهسود رسیده است: دیروز کوچی ها در دایمیرداد گوسفندهای خود را بالای مزارع مردم رها کرده بودند و عده ای از نمایندگان و ریش سفیدان مردم به ولسوال دایمیرداد خبر می دهند تا بیاید و جلو بیدادگری ها را بگیرد ولسوال از مردم می خواهد که چند نفر نماینده به او بدهند تا به منطقه رفته و از کوچی ها بخواهند که گوسفندهای خود را از مزارع بیرون کنند در نزدیکی های محل نارسیده کوچی ها موتر اولی را که حامل نمایندگان مردم و چهار نفر پولیس ولسوالی بود هدف قرار داده و همه را به شهادت رسانید.

در جمع شهدا داکتر محمد، یکی از افراد فعال و دلسوز که در طی این مدت همیشه در منطقه حضور داشت و جمع زیادی از اعضای خانواده اش شامل مکتب معرفت نیز هستند شامل بود. کوچی ها هنوز شهدا را تحویل نداده اند اما قرار است فردا تحویل اردوی ملی نمایند و به کابل انتقال یابند. برنامه گرفته شده که فردا جمعی از مردم برای تشییع شهدا تا نزدیکی کمپنی بروند و آنها را به مسجد خاتم الانبیا بیاورند. عده ای از روحانیونی که قبلا در این گونه مناسبت ها نقش فعال داشته اند از بچه های جوان دانشگاه خواسته اند که من بعد در مراسم های این چنینی رهبری را به عهده بگیرند چون از مناسبت ها استفاده سیاسی می شود. این بچه ها نیز مسئولیت گرفته اند و قرار است کنترل همه امور را فردا اینها در دست داشته باشند. کوچی ها از قسمت بالای کجاب پایین آمده و بیشترین فشار اکنون در منطقه دایمیرداد است و در تیزک جمعی از مردم که مقاومت دارند هنوز در جای خود باقی اند و کدام حادثه خاصی در آنجا گزارش نشده است. مسیر کوتل اونی نیز امنیت چندانی ندارد. اگر فردا شهدا آورده شود احتمالا تصویر دست اولتری از منطقه نیز به دست خواهد آمد. کوچیها گفته اند که فرمان کرزی را نمی پذیرند چون کشته های شان در جنگ امسال زیاد است و کرزی به این کشته ها توجه نکرده است. در جنگ های سه روز گذشته نیز تعداد تلفات کوچی ها بیشتر از پانزده نفر گزارش شده است که گفته می شود پسر نعیم کوچی نیز در میان آنهاست. این حرف از زبان های زیاد گفته می شود اما هیچ نشانه ای در کابل از جانب کوچی ها بروز نکرده که آن را تأیید کند.

مردم امروز در چندین جا این سوال را بر زبان داشتند که اگر دولت در رابطه با خواست های آنان توجه نکند گام بعدی چه خواهد بود؟ البته مردم هنوز هم امیدوار اند که فشارهای سیاسی بتواند دولت را وادار به اقدام جدی تر کند اما معلوم نیست که این فشار از جانب کدام مرجع و چگونه اعمال خواهد شد.

فردا در مراسم تشییع شهدا حتما وضعیت تازه ای به میان خواهد آمد و حرف های تازه ای مطرح خواهد شد. سوال اصلی باز هم متوجه کسانی خواهد بود که در پیشگامی امور قرار دارند و هنوز حاضر نیستند راه را برای حرکت ها و اقدامات دگرگونه تری باز کنند. باور این است که به هر حال، حادثه بهسود یکی از اثرات آن همین بوده است که خیلی از چهره ها را در برابر چالش های جدی قرار داده است. زمانی اگر امام حسین ایستادگی نمی کرد آیا یزید هیچگاهی مجبور می شد ماهیت و چهره واقعی خویش را برای همه نشان دهد؟ در مورد بابه مزاری نیز اعتقاد این بوده است که وی سوالی را جدی طرح کرد که خیلی از افراد مجبور شدند از شف شف گفتن به شفتالو گفتن رو بیاورند. حوادثی از جنس آنچه در بهسود اتفاق افتاده و یا دارد اتفاق می افتد خیلی از افراد را با بازی جدی و خطرناک و ناگواری مواجه ساخته است. نمی دانم که آیا کرزی و خیلی های دیگر بدون حادثه بهسود مجبور می شدند این قدر که اکنون خود را معرفی کرده اند به صراحت معرفی کنند؟ خیلی از حرف هایی که این روزها در کابل گفته می شود در گذشته اصلا مجالی نداشت. این است که من مقطع کنونی را باز هم مقطعی پرهزینه اما میمونی می دانم. تنها کاری که باید انجام داد کمک کردن مردم به درک جنبه های فکری این تجارب آنان است. جنگ ما با کوچی نیست با مغزهایی است که کوچی خلق می کنند و کوچی را تحریک می کنند.

دو شب قبل تر کوچی هایی در تلویزیون شمشاد مصاحبه داشتند نطاق از آنها می پرسید که اگر شما را در بهسود جا دهند قبول می کنید کوچی با صراحت می گفت که در بهسود یک بلست جای هم نیست که برای خود مردم بهسود کفایت کند ما در آنجا چه می توانیم. می پرسید پس باید در کجا اسکان داده شوید؟ می گفت در جلال آباد، در قندهار، در فراه و هلمند. نطاق می پرسید اگر در مزار و شمال جا داده شود قبول می کنید. می گفت بلی، هر جایی که بتوانیم زندگی کنیم قبول داریم. همین کوچی در مورد فرمان ها می گفت که فرمان ها باید قبول شود چون از طرف حکومت بوده است ناقلین شمال هم تمام شان بر اساس فرمان رفته اند و آنها که از شمال نبوده اند اگر فرمان قبول نشود فرمان آنها هم قبول نیست چرا تنها فرمان کوچی ها را قبول نمی کنند؟ این حرف ها خیلی صادقانه و ساده بیان می شود و نشان می دهد که کوچی نیز اگر وسیله دست سیاستبازان نباشد بیش از همه به زندگی خود و منافع خود می اندیشد نه به کینه و عقده های سیاسی. این است که باید توجه کرد که ما با کی ها طرف هستیم و مردم نیز باید خود را برای مقابله با این کس ها آماده سازند.

نبض زمان چگونه و در کدام سطح می زند؟ باید هوشیارانه آن را شناسایی کرد.

۰۲ مرداد ۱۳۸۷

هزاره ها مدنی ترین نژاد در افغانستان




دیروز اول اسد حضور میلیونی شهروندان هزاره از نقاط مختلف شهر به اعتراض از سکوت و بی کفایتی اداره کرزی در قبال تهاجم کوچی نما های مسلح و طالبان بر ولسوالی های بهسود و دایمیرداد هزارستان نشان داد که هزاره ها تا چه حد به زندگی مدنی در افغانستان باور دارند.

با وجود که کرزی و تیمش سعی داشتند تا با هر ترفندی مردم را از این حضور پرشکوه و تاریخی که در تاریخ کشور بی سابقه بوده است ، منع نمایند. اما مردم با هوشیاری تمام با یک حرکت کاملا مدنی و صلح آمیز به دنیا نشان داد که هزاره ها در هر حالت میتوانند همچنان آگاهانه و دموکراتیک در مقابل نیرنگ های زمامداران مستبد ایستادگی کنند.

اعتصاب غذایی حاجی محمد محقق به عنوان یک رهبر" ملای" هزاره که سواد اکادمیک چندانی هم ندارد نشان داد که حتی یک ملای هزاره که چندان با تیوری های جدید جامعه مدنی و سیاست های مدنی آشنا نیست تا چه حد میتواند مدنی عمل کند. حضور گسترده و عظیم مردم از هر قشر در این گردهمایی نشان داد که تا چه اندازه تیم کرزی به سقوط نزدیک شده و جامعه جهانی و دفتر نمایندگی ملل متحد ( یوناما ) تا چه اندازه قومی و مصلحتی برخورد میکند. معلوم نیست که این سکوت و سطحی انگاشتن این قضیه چه نفعی برای جامعه جهانی دارد؟

نکته جالب پوشش خبری بعضی از رسانه های است که بیشتر پشتون ها در آن دست بالایی دارند. رادیو آزادی خیلی زود پس از این تظاهرات ، خیلی ساده تعبیر کرده گفت که صد ها تن حامیان محمد محقق نماینده مردم کابل بخاطر یک "منازعه بین دو قبیله" ساکن در بهسود و کوچیان دست به تظاهرات زدند. همچنین تلویزیون آشنا در برنامه خبری اش این مورد را نیز صد ها تن گزارش داده گفت که این یک منازعه حقوقی - عدلی بوده که فرمان ازطرف کرزی به تایید خلیلی نیز صادر شده است. این رسانه پشتونگرا سعی داشت با دعوت نعیم خان کوچی در بخش مصاحبه خبری خود این تظاهرات را بعد از صدور فرمان های دروغین کرزی خود سرانه جلوه دهد. اما هردو این رسانه به اضافه تلویزیون ملی و شمشاد و دیگر رسانه های خنثی متحد تیم کرزی غافل از این اند که هزاره امروز هزاره صد سال قبل نیست . هزاره ایست که کاتب ها ، میر یزدان بخش ها ، مزاری ها ، شفیع ها ، نصیر ها ، قنبر ها و هزاران قهرمان دیگر را در این راه قربان کرده است و هیچگاه با خود فروختگان و معامله گران و متجاوزین و ظالمان سر تسلیم فرو نخواهند آورد. این مردم با این حرکت مدنی شان به جامعه جهانی فهماندند که اگر جامعه مدنی ، حقوق بشر و دموکراسی واقعی مطرح است امروز هزاره ها بهترین جامعه ایست که میتوان در این آیینه متبلور شد. نکته ای که جامعه جهانی باید بخاطر بسپارد !!

۲۳ تیر ۱۳۸۷

نما به میدان آمد



بالاخره حزب نهضت مدنی افغانستان ( نما ) رسما روز 21سرطان اعلام موجودیت کرد. این دهمین و جوانترین حزب در درون جامعه هزاره است که وارد عرصه زورآزمایی های قدرت سیاسی کشور میشود. نما در 21 حوت سال 1382 توسط جمعی از روشنفکران و فعالان سیاسی فرهنگی هزاره در شهر کوپنهاگن مرکز کشور دنمارک ، با ادعای پر نمودن خلای سیاسی در درون جامعه هزاره بعد از رهبر شهید استاد مزاری (رح) ، بنیاد نهاده شد و در 31 جوزای 1387 در وزارت عدلیه به عنوان یک حزب سیاسی ثبت گردید.

این حزب طوری که خود شان میگویند ظاهرا توسط یک شورا به رهبری انجینیر اکرم گیزابی اداره میشود و به هدف تغییر در مناسبات قدرت با تعهد به بنیاد های نظام دموکراتیک ، تامین عدالت اجتماعی ، حقوق شهروندی ، بازسازی متوازن اقتصادی ، استقرار امنیت همگانی ، گشودگی فرهنگی وپایایی جامعه مدنی وغیره مبارزه میکند.

معلوم نیست این حزب بعد از استعفای آقای رضا کاتب – نواسه فیض محمد کاتب هزاره پدر تاریخ معاصر افغانستان و یکی از اساسی ترین مهره رهبری و رییس کمیسیون اداری و انجینیر محمد یونس اختر – رییس کمیسیون اقتصادی - یکی از فعالترین کمیسیون های این حزب تا قبل از ثبت آن چه کاری را پیش خواهد برد.

دو چهره فعالتر دیگر مثل استاد حاجی کاظم یزدانی پژوهشگر و نویسنده معروف تاریخ هزاره ها و فرید خروش ماستر علوم سیاسی حالا باید با ده حزب هزارگی، چند حزب سادات و حدود نود حزب از اقوام دیگر برای قدرت سیاسی به رینگ مبارزات پیچیده و سنتی – قبیلوی قدرت در افغانستان برود. شما چی فکر میکنید؟ نما چگونه میتواند به قدرت سیاسی دست یابد؟ آیا نمامیتواند همزمان با احزاب سنتی هزارگی و دیگر احزاب مناسبات قدرت را تغییر دهد؟ فقط گذر زمان این ادعا را ثابت خواهد .

این هم احزاب هزارگی و چند حزب سادات :
حزب وحدت اسلامی افغانستان – محمد کریم خلیلی
حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان – محمد محقق
حزب وحدت اسلامی ملت افغانستان = قربان علی عرفانی
حزب وحدت ملی اسلامی افغانستان –محمد اکبری
حزب کار و توسعه افغانستان –ذوالفقار امید
حزب پیوند ملی افغانستان – سید منصور نادری
حزب رفاه ملی – محمد حسن جعفری
حزب نیاز ملی افغانستان - فاطمه نظری
نهضت حاکمیت مردم افغانستان – حیات الله سبحانی
نهضت مدنی افغانستان – انجینیر اکرم گیزابی

سادات :
حزب حرکت اسلامی افغانستان – سید حسین انوری
حزب اقتدار ملی – برادر سید مصطفی کاظمی
حزب افغانستان جوان – سید جواد حسینی

۲۰ تیر ۱۳۸۷

پيام سرمنشی ملل متحد به مناسبت روز جهانی نفوس

چنانچه میدانیم که وقت کمی به انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی باقیمانده است و به همین منظور کرزی و تیمش سعی کرده است اوضاع را متشنج نشان میدهد و رسما اعلان کرد که سر شماری نفوس افغانستان ممکن نیست و باید پس از انتخابات باید صورت گیرد। نمی دانم که با این همه نیرنگ و فریب نفوس شماری به کجا خواهد رفت ؟ این هم اعلامیه ملل متحد به مناسبت روز جهانی نفوس.
جولای 2008

چهل سال قبل از امروز، رهبران جهان اعلان کردند که اين حق اساسی افراد است تا خود شان بصورت آزادانه اما مسؤلانه در مورد تعداد فرزندان شان و فاصله ميان آنها تصميم بگيرند। هدف پنجم در اهداف انکشافی هزاره که در مورد بهبود صحت مادران بحث می کند نيز از اين حق حمايت می نمايد، اما تا حال در اين راه کمترين پيشرفت را نشان ميدهد। اگر بخواهيم که بصورت موفقانه اهداف انکشافی هزاره را بدست بياوريم، بيائيد که به مناسبت روز جهانی نفوس روی اهميت حياتی تنظيم خانواده تمرکز نمائيم.
ميزان مرگ زنان در حال زايمان هنوز هم يک شاخص نامطلوب ميان فقير و غنی، در داخل کشور ها و همچنان ميان کشور ها می باشد. ما ميدانيم که چه اقدامات روی دست گرفته شود تا به نيازمندی های اساسی زنان ازطريق مدارج و مراحل مختلف حياتی شان، خصوصاً در جريان سال های باروری، حمل و وضع ولادت رسيدگی صورت بگيرد. در اينجا سه نوع برنامه اساسی برای بهبود صحت مادران ضروری است: حضور اشخاص ماهردر زمان ولادت، فراهم نمودن سهولت و مراقبت های عاجل ولادی و برنامه های تنظيم خانواده.
از آنجاييکه برنامه تنظيم خانواده اجازه ميدهد که شخص در مورد فاصله ميان هر دور حاملگی تصميم بگيرد، اين يک جزء اساسی صحت باروری بحساب می آيد। مطالعات نشان ميدهد که برنامه خانوادگی برای زندگی و صحت مادران و اطفال شان دارای فوايد ضروری است। مطمين شدن از دسترسی اساسی به برنامه خانوادگی می تواند مرگ مادران را تا يک سوم و همچنان مرگ اطفال را تا 20 فيصد کاهش بدهد.
اما هنوز هم تعداد زياد مردم به مزايا و فوايد برنامه های تنظيم خانوادگی دسترسی ندارند، خصوصاً آنهايی که غالباً به مشکل معلومات و خدمات مورد ضرورت برای تنظيم امور خانوادگی شان را دريافت می کنند، مانند فقراء، افراد منزوی و جوانان. البته اين نوع تقاضا زمانی افزايش ميابد که بيشتر از يک ميليارد انسان بين سنين15 الی 24 سال به مرحله باروری خود قدم ميگذارند.
من از حکومت ها ميخواهم تا به تعهدات که در اين قسمت در کنفرانس بين المللی در رابطه به نفوس و توسعه انجام داده اند، احترام بگذارند। در کنفرانس قاهره، کشور ها توافق کردند که تمام زوج ها و همچنان افراد مجرد از اين حق اساسی بشری برخوردار بوده و می توانند که بصورت آزادانه و مسؤلانه در مورد تعداد فرزندان و فاصله ميان آنها تصميم بگيرند، همچنان حق دارند که برای انجام اين مامول به معلومات، آگاهی و وسايل دسترسی داشته .در حاليکه ما به تلاش های خود برای دست يافتن به اهداف انکشافی هزاره افزايش ميدهيم، بيائيد که برای کاهش مرگ مادران اقدامات اتخاذ کرده و تا سال 2015 دسترسی جهانی را برای صحت باروری تسهيل کنيم। بيائيد که توجه و منابع بيشتر را برای کار کردن در جهت تقويت صحت و بلند بردن کيفيت زندگی تمام مردم تخصيص بدهيم.

۱۸ تیر ۱۳۸۷

از معدن آهن حاجى گک سالانه ٣ ميليارد دالر بدست خواهد آمد

خبر اول :
پژواک ،١٧ سرطان

قراراست دولت ازطريق استخراج معدن آهن حاجى گک ولايت باميان، سالانه ٣ ملیارد دالرعايد نمايد.
این مطلب را انجنير محمد ابراهيم عادل وزير معادن درکنفرانس خبرى ١٧ سرطان در شهر بامیان ابراز داشت.
وی گفت که تا یکسال دیگر استخراج این معدن توسط شرکت های خصوصی به رقابت گذاشته شده وکار استخراج آن شروع خواهد شد
به گفتۀ عادل از طريق اين پروژه برای ٥٠هزار تن زمينۀ شغل ایجاد میگردد .
وزير معادن در مورد اينکه بااستخراج معدن آهن حاجی گک چه پیشرفت در روند بازسازى باميان رونما خواهد شد به آژانس خبرى پژواک گفت: ((بعد از اینکه آهن حاجی گک استخراج گردد بامیان یکی از شهر های مهم کشور وشهر های درجه یک به حساب خواهد آمد.))
وزير معادن در مصاحبه اختصاصى١٣ سرطان به آژانس خبرى پژواک از کشف معادن ذغال سنگ و آهن در ولسوالى يکاولنگ ولايت باميان نيز خبر داده وگفته بود که مساحت معدن جديد ذغال سنگ صد بر صد کيلو متر مربع تخمين زده ميشود و رگه هاى آن به سوى معدن ذغال سنگ درۀ صوف سمنگان امتداد يافته است.

وزير معادن ميگويد که معدن بزرگ آهن در منطقۀ سياه درۀ ولسوالى يکاولنگ نيز کشف شده و تا دوصد کيلو متر امتداد دارد.

به گفتۀ انجنير عادل، احتمال دارد که اين معدن جديد به تناسب معدن آهن حاجى گک بمراتب بزرگتر باشد.
گفته ميشود که معدن آهن حاجى گک باميان تا ٦٠ ميليارد تُن آهن دارد.
وزير معادن در کنفرانس خبرى امروزى، هدف از سفرش به ولایات ، باميان غور ودایکندی را بررسی معادن ، وضعیت مردم ووضعیت ادارات دولتی عنوان کرد.
وى در مورد معادن آهن به سطح کشور گفت افغانستان قادر است تا هزار سال آهن تولید کند
انجنيرعادل از موارد جدید از کشف معدن آهن در ولایت دایکندی منطقه اشترلی وولسوالی بهسود ولايت میدان وردک نيز یادآور شده گفت که صدها ميلیارد تن آهن درافغانستان وجود دارد وافغانستان از ناحیه آهن غنی می باشد.
خبر دوم :
پژواک ،١٣ سرطان

وزير معادن از کشف معادن ذغال سنگ و آهن در ولسوالى يکاولنگ ولايت باميان خبر داد .

انجنير محمد ابراهيم عادل وزير معادن در مصاحبه اختصاصى به آژانس خبرى پژواک گفت که آثار معدن بزرگ ذغال سنگ در منطقۀ مرغى ولسوالى يکاولنگ مشاهده شده است .

وى که در راس تيم کارشناسان داخلى و خارجى و به هدايت مقام رياست جمهورى به هدف تثبيت و بررسى معادن به برخى ولايات سفر نموده است، ميگويد که مساحت اين معدن جديد صد بر صدکيلو متر مربع تخمين زده ميشود و رگه هاى آن به سوى معدن ذغال سنگ درۀ صوف سمنگان امتداد يافته است.

دو معدن بزرگ ذغال سنگ دراشپشته وکليچ ولسوالى کهمرد باميان نيز وجود دارد که روزانه صد ها تن مصروف کار بوده و مقدار زياد ذغال از آنجا استخراج ميشود.

وزير معادن ميگويد که معدن بزرگ آهن در منطقۀ سياه درۀ ولسوالى يکاولنگ نيز کشف شده و تا دوصد کيلو متر امتداد دارد.

به گفتۀ انجنير عادل، احتمال دارد که اين معدن جديد به تناسب معدن آهن حاجى گک بمراتب بزرگتر باشد.

گفته ميشود که معدن آهن حاجى گک باميان تا ٦٠ ميليارد تُن آهن دارد.

وزير معادن که فعلاً مصروف بررسى معادن در ولايت غور است، اظهار داشت که در غور نيز آثار بسيار از سرب، آهن، مس و طلا ديده شده است .
موصوف علاوه کرد که تا حال محل خاص را بررسى نکرده اند، اما ميخواهند که در آينده اين مناطق بررسى وکارهاى مقدماتى آن آغاز گردد .

انجنير عادل ميگويد که درقدم نخست سفر خود( اوايل هفتۀ گذشته) از معادن مس و قلاديم منطقۀ سرخ پارساى ولايت پروان که سال قبل آثار آن مشاهده شده، نيز ديدن کرده است.

وزير معدن تصريح کرد که به زودى پلان تثبيت و انکشاف سيستماتيک اين معادن آغاز خواهد شد.

وى هدف سفر را تشخيص و تثبيت معادن جديد وکاريابى بيشتر به مردم و واگذارى معادن به سکتور خصوصى عنوان کرده ، گفت : (( از چهار سال قبل که پروسۀ خصوصى سازى را آغاز کرده ايم، بخش خصوصى سرمايه گذارى بيشتر ميکند و عوايد زياد به دولت واريز ميشود.))

موصوف خاطر نشان ساخت که تا حال ١٥٠ قرار داد با سکتور خصوصى در بخش معادن صورت گرفته است .

قرار معلومات وزير معادن، در سال ١٣٨٤ عوايد دولت از درک معادن (بخش سکتور خصوصى) ١\١ ميليارد افغانى ، در سال ١٣٨٥ به ٤\١ ميليارد و در سال ١٣٨٦ به ٧\١ ميليارد افغانى رسيده بود.

وزير معادن متذکر شد که پيش بينى ميشود که اين عوايد در سال جارى (١٣٨٧) به ٢ ميليارد افغانى برسد.

به گفته مسوولين وزارت معادن ، حدود سه صد معدن ذغال سنگ، آهن، طلا، مس لاجورد، لعل، ياقوت، مرجان ، و ... در کشور وجود دارد .

در سالهاى قبل مسوولين گفته بودند که با شروع جنگ ها درکشور معادن از کنترول دولت خارج گرديد و اکثريت آنها توسط قوماندانان محلى استخراج مى گرديد و اگر معادن زير نظر دولت قرار داشته باشند،دولت مى تواند سالانه ميليون ها دالر عوايد بدست بياورد .

۱۶ تیر ۱۳۸۷

لذت موسیقی

نمیدانم امشب چه شوری به سرم زده است। خیلی دچار خیالات عاشقانه شده ام. یک مجموعه آهنگ به زبان های مختلف دارم که از شنیدن هر روز آن خسته شده بودم. ولی امشب بعد از اینکه یک کارخانگی برادرم را با مشکلات زیادی دیدم ، ناگهان حالم بطور غیر منتظره ای بهم خورد و حالت مغمومی برایم دست داد.اشک در چشمانم حلقه زده بود . دفعتا به گذتشه های پر از خطا و اشتباهات برگشتم و تعهد کردم که دیگران را از این بی توجهی بر حذر دارم تا بعد ها حسرت آن روز ها را نخورند . اما بعد از شنیدن چند آهنگ از این مجموعه خسته کن همیشگی ام دوباره چنان به خیالات عاشقانه ، لذتبخش و خوش فرو رفتم که کم مانده بود به رقص بپردازم. پدرم از بس که این صدای موسیقی لامذهب بلند بود ، تعجب کرد که این پسر کاملا آرام چطور دفعتا این طور مست شد. نکند شراب نوشیده باشد. شاید این تاثیر موسیقی باشد که روح آدم را گاهی تسخیر میکند وشاید هم مستی جوانی؟ شما چی فکر میکنید؟ آیا گاهی دچار این خیالات ترکیبی شده اید؟

۱۳ تیر ۱۳۸۷

کمیسیون خدمتگاران مردم سی هزار متر مکعب کثافات کابل را پاک میکنند

دیروز جمعی تحت نام " کمیسیون خدمتگاران شهر کابل " طی یک کنفرانس مطبوعاتی با اهالی رسانه ها تمام شهروندان کابل را به روز جمعه ( 4 اسد ) جهت پاک کاری شهر کابل از وجود کثافات فراخواند که بنده نیز دعوت شده بودم.

انجینیر حبیب الرحمن "حبیب " که به نمایندگی از این کمیسیون صحبت میکرد اعلام نمود که این یک حرکت کاملا داوطلبانه بوده و غیر سیاسی و اغراض دیگر بوده و که در آن افراد علاقمند شهروند کابل از اقشار مختلف حضور دارند. وی افزود که یک تیم از اعضای کمیسیون روی پلان دقیق این "حشر " یک روزه کار میکنند و بزودی این جزییات آن از طریق رسانه های جمعی ، مساجد ، مکاتب و دانشگاه ها و شوراهای محل در هر ناحیه شهر کابل اعلام و در اختیار مردم قرار خواهند گرفت.

این برنامه طوری تنظیم شده است که در یک روز تمام نواحی هجده گانه شهر کابل هرکدام کثافات را در نقاط مختلف نواحی خود جمع آوری و سپس توسط موتر ها و تیم های مخصوص این کثافات در بیرون از شهر به شکل حرفوی آن دفن ، باز استفاده و از بین برده میشود. راستی یک شرکت نیز پیدا شده است که تمام شیشه ها را ذوب میکند و ما را از شر آن بی غم.

راستی یادم رفت که تلویزیون های آیینه ، تمدن ، راه فردا ، نور، نگاه ( تلویزیون آقای خلیلی ) ، انجمن وبلاگ نویسان افغانستان ، اتاق های تجارت بین المللی افغانستان ، هفته نامه مردم ، وزارت معارف ( یک میلیون شاگرد داوطلب ) ، شورای شهروندان کابل ، آژانس خبری پژواک ، رادیو سلام وطندار ، ریاست محیط زیست ، شاروالی کابل و تعداد دیگری که لست نام های شان در ذیل خواهد آمد ، همکاری شان را در این حشر اعلام نموده اند.

فکر میکنم این برنامه خوبیست و اگر بتوانیم این برنامه را به شهر های دیگر و سال های آینده ادامه دهیم آن وقت این حرکت برای همیشه جز فرهنگ و عادت ما خواهد شد. باید دید که چهار اسد در تاریخ شهر کابل چه خواهد کرد. شما چه فکر میکنید؟ اگر کار بدیست فراموش کنید و اگر خوبست پس بیایید از همین امروز برای پاکسازی کابل از وجود کثافات دست به دست هم دهیم و فرهنگ پاک در کنار هم زیستن را به دنیا به نمایش بگذاریم.

این هم آدم های که در این کميسیون سنگ عضویت و خدمت به مردم را به سینه میزنند :

· انجینیر حبیب الرحمن - حبیب پیشنهاد کننده برنامه
· عبیدالله عبید - رییس دانشگاه طبی کابل
· محمد مهدی ثاقب - معاون نشرات شاروالی
· داکتر عصمت الهی - عضو انجمن ژورنالستان افغانستان
· جار الله منصوری - ریاست محیط زیست
· فوزیه ناصر یار - وکیل پارلمان
· قربان حقجو - رییس عامل شرک ACCI
· انجینیر عمرالدین - رییس شورای ولایتی کابل
· مولوی بلیغ - خطیب مسجد پل خشتی
· داکتر عبدالله فهیم - سخنگوی وزارت صحت
· جنرال ظاهر عظیمی - سخنگوی وزارت دفاع
· فریبا چرخی - مطبوعات وزارت زراعت
· زهره چوپان - نماینده زنان
· احمد ضیا لنگری - کمیسیون مستقل حقوق بشر
· علی شاه پکتیاوال - رییس عمومی جنایی کابل
· مژگان مصطفوی - معیین وزارت امور زنان
· هوسی اندر - فعال اجتماعی
· نجیب الله کامران - رییس معارف شهر کابل
· قاری سمیع ربانی زاده - رییس شورای مردمی شهر کابل
· حسن حسام - رییس انجمن قلم بین المللی افغانستان
· نجیب اقا فهیم - رییس امنیت شهر کابل
· پرتو نادری - نماینده جامعه مدنی
· اندریس جودیث - همکار بین المللی
· احمد شفایی - خبرنگار

و تعداد زیادی دیگر که شاید تا چند روز دیگر به یک لست طویل از مقامات مختلف تبدیل شود.

۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷

بنیاد فرهنگیان عصر نوین ، بشردوست و زور آزمایی رقبای انتخابات آینده

بنیاد محصلین و فرهنگیان عصر نوین محفلی را به مناسبت تجلیل از موفقیت تعدادی از شرکت کنندگان امتحان راهیابی به دانشگاه ها ( کانکور ) در هوتل موج مرسل در کارته چهار حومه غربی کابل برگزار نموده بود. یک دعوتنامه نیز بدستم رسید و دفتر را زودتر از گذشته به قصد این محفل ترک کردم. موتر دفتر هم نبود و من مجبور شدم تاکسی بگیرم.

وقتی داخل تالار شدم هنوز محفل آغاز نشده بود . کسی به من پیشنهاد کرد که در چوکی های اول مربوط مقامات و مهمانان بلند رتبه و وکلای محترم پارلمان بنشینم ولی ترسیدم رفتم در قظار پنجم نشستم تا بهتر بتوانم چهره های سخنرانان و مهمانان را ببینم.



فضای مجلس را گاهگاهی خنده های جوانانی که در امتحانات پیروز شده بودند ، برهم میزد و خیلی راحت میشد خوشحالی و امید را در چهره انان خواند. ما هم قبل از ورود به دانشگاه همین حالت را داشتیم البته با کمی تفاوت که آن زمان "برادران طالب " حکم میراندد و ما نمی توانستیم با "برادران ماده" خویش این خوشی ها را تقسیم کنیم اما این جمع امروزی از برکت "رییس بزرگ "این سعادت را نصیب شده بودند.

نمیدانم چه مدت گذشت ولی با همهمه ای که در مقابل ستیژ بوجود آمد ، بخود آمدم. از دور توانستم چهره ای آقای بشردوست وکیل پارلمان و کاندید ریاست جمهوری آینده را تشخیص دهم. مشکل این بود که این بنیاد به جز از آقای واعظ زاده بهسودی به هیچ یک از مهمانان دعوت شده اجازه سخنرانی داده نداده بود ولی اقای بشردوست که خیلی دلش هوای سخنرانی کرده بود ، طاقت نیاورده با ژست همیشگی داخل جمعیت جوانان شده از آنان خواست که کسانی که علاقمند اند وی اول سخنرانی کند ، دست های شان را بلند کنند. اول کسی جواب نداد کسی از آنطرف با تمسخر گفت: شما و همین بهانه بود که همه بدون اینکه بدانند چی میکنند ، کف زدند. این فرصت خوبی شد برای بشردوست که رهبری تریبون مجلس را اشغال نماید.


اول از قحطی شروع کرد و قیمت فی قرص نان را به بررسی گرفت و بعد وضعیت بیکاری کشور را موشکافی کرد.جوانان امیدوار را از بیکاری بعد از فراغت شان ترساند. سپس کرزی و خلیلزاد را متهم به ایجاد وضعیت فعلی نمود و فاتحه هر دو را برای دور بعدی خواند. انگاه به سراغ جلالی رفت و وی را برچسب تقرر والیان وقومندانان زنکه باز و شرابخوار نمود که وی شایسته ریاست جمهوری نیست. دوستم و پدرام و قانونی را نیز خیلی ضعیف و باختگی خواند و محقق را نیز محروم از رای غیر هزاره خواند. نوبت به خودش رسید. و بالاخره خود را شایسته ترین فرد دلسوز و آیینه و زبان ملت گرسنه ها و بیکاران خواند که میتواند بهترین کاندید ریاست دولت افغانستان باشد که از تمام اقوام کشور رای بگیرد. خلاصه زیاد گفت وقت چند نفر دیگر را نیز گرفت و پایین شد.

نوبت به سید مسعود استاد دانشگاه کابل رسید که وی هم با قصه سفر هایش به ایران و سویس به حیت یکی از اقتصاددانان افغانستان و نان و آرد پرداخت و جوانان را به تحصیل و استقلال و کار های آیدیالوژیک و غیر سیاسی دعوت نمود.

آقای واعظ زاده بهسودی نیز سخنانی را قلقله نمود و رسانه ها را به ترویج فرهنگ سریال بازی و ابتذال متهم نمود و از گذشته ها و ناکرده های خود و یاران شان اظهار ندامت کرد. سپس جوانان و محصلین را تشویق نموده تا تجارب تلخ وی را تکرار ننماید. او اضافه کرد که خوب شد همه گونه دمکراسی و آزادی و انترنت و وغیره را تجربه کردند و حال ... نمیدانم که هدفش چه بود. شاید میگفت که دیگر از این دموکراسی بازی خسته شده ایم بیایید که .. . بعدش هم معلوم نبود که چه میگوید.خلاصه کمی هم از سخنان بشردوست رنجیده بود که ادای دموکرات ها را در میاورد.




محفل زمانی جالب شد که حاجی راسخ متنفذ قوم و یکی ازهواخواهان محمد محقق و فاطمه نظری حین توزیع تحسین نامه های محصلان به بشردوست حمله کرد که توچرا هزاره ها را به سینه بریدن و میخ به سرکوبیدن متهم کرده ای.بشر دوست نیز به دفاع از خود برخواست و دیالوگ آغاز شد.

مجری برنامه که جوان هوشیاری بود فورا هردو را به نقض حقوق دانشجویان و اختلال فضای محفل متهم کرد و از همه مهمانان که همه جوان بودند خواست که با کف زدن های ممتد شان روحیه این باختگان سیاسی را خرد کنند و فضا را همچنان شاد و تازه نگهدارند .که همان نیز شد.

میخواهم بگویم که این بنیاد محفل را خیلی خوب طرح ریزی کرده بود ولی در آینده ها نیاز نیست این گونه کمپاین ها و دیالوگ ها و دعوت این و آن خراب کنند. کافیست همان جوانان که خیلی بهتر از واعظ زاده و بشردوست و عالمی بلخی، سخنرانی میکردند ، دعوت شوند. جوانان و افتخار آفرینان این محفل خیلی خوب فهماندند که دیگر نیمخواهند بین سیال داری ها و اختلافات احزاب سیاسی دست به دست شوند. کف زدن های این جوانان چنال حال و هوای مجلس را شاد نگهداشته بود که فکر نمی کنم که بعد از ختم محفل چیزی از سخنان بشردوست و عالمی و واعظ زاده و غیره به جز از موفقیت خود جوانان چیزی در ذهن اشتراک کنندگان محفل باقی مانده باشد.




آقای حفیظ و دوستش آقای پیام که فرصت سخنرانی برای شان داده نشده است لذا خواب آلود مجلس را به نشانه قهرترک کردند. راستی فراموش نشود که حاجی سلیمان یاری نیز در این محفل وقتی دید کسی برایش اهمیت نه میدهد ، از مجلس به کمک دو تن از انتظامات دانشجویان خارج شد.

بنده هم در این تصویر حضور دارم. اینجا آقای بشر دوست بعد از یک سخنرانی جانانه به قول خودش شماره تلفن و آدرس وب سایتش را به دانشجویان میداد. این آدم ها در اطرافم از خوشی زیاد میخندیدند ولی معلوم نبود که این خوشی و خنده ها بخاطر کامیابی خودشان به دانشگاه های کشور بود ویا به ریش چند دوست پفیوز می خندیدند.

۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

Dear Minister Ramin , Are We Eating Shits?


We are working on a Manual on Food Processing with The United Nations Food and Agriculture Organization these days. I was asked to take some photos of good kitchen and bad onces. I started to look for such pictures in the whole ministry of agriculture and the counterparts' offices, but I couldn't find a good one at all.

While our French Advisor saw these pictures and the kitchen ladies told her about how dirty and polluted the ministry kitchen and toilets are, she sadly replied:"Oh, we are eating shit."

I asked the cleaners and the cooks why the ministry administration is not repairing and paying attention to the cleanliness issue of the ministry. They said that most of these kitchens and toilets are like this after the ministry was reconstructed by Mr.Obaidullah Ramin.They have asked them to repair them but they have claimed that it is the contractors responsibility and they should do it not the ministry. And till that time you should keep on eating these shits.




This is one of the kitchens that the Men and ladies dirty water and shits drops down on the kitchen equipments and we are eating the food and tea from it every day. I don’t know how long can we resist against such shits and germs.




The teapot boiling the shit and then is served to us.




This is our Recycle Ben. We throw anything we don’t like to use here.


This is how our kitchen looks like. How are yours like?

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

Two days Workshop on Weblogging


I don’t exactly know who introduced web log to me, but I created one the same as creating an email account and then I had to recreate it many times because I had technical problems in managing it.
Kabuli.org was one of my favorite web logs I used to read every day. Sohrab Kabuli‘s name was a mysterious word I wished to meet. Finally I could meet him one day in NOMA office.

A serious and pleasant young man who has dedicated most of his times on web logging. He encouraged me to join the first web logging workshop in Kabul.

Today is the end of the two days workshop on web logging and I feel seriously of web . Now web log to me means not only a hobby to spend my free times on it , but a critical and comfortable way of expressing myself to the outside world.

I found Nasim Fekrat and Afghan Association of Blog Writers pioneers and a honest journalists who believe to freedom of expression practically and trust to change in the closed and traditional enviroment we live.

I would like to address those who have big expectations from the world to serve his community, but I say here to come and see Afghan Association of Blog Writers who help youngsters with very less facilities to the best of their knowledge and very honestly.