۰۱ دی ۱۳۸۸

شرح مختصری از زندگینامه وزرای پیشنهادی کرزی

منبع: بی بی سی
حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، حدود یک و نیم ماه پس از آنکه در دومین انتخابات ریاست جمهوری این کشور برنده اعلام شد، فهرست اعضای کابینه جدید خود را به مجلس نمایندگان فرستاد.

در این فهرست، هشت چهره جدید برای وزارتخانه های مختلف پیشنهاد شده اند.در حالی که مجلس نمایندگان افغانستان در حال بررسی صلاحیت کاری هر یک از این وزاری پیشنهادی است، بی بی سی به شرح مختصری از زندگینامه این افراد پرداخته است.

عبدالرحیم وردک، نامزد وزارت دفاع

عبدالرحیم وردک که قبل از انتخابات اول ریاست جمهوری، پستهای ارشدی را در وزارت دفاع کار کرده بود، پس از انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان وزیر دفاع افغانستان معرفی شد.

آقای وردک که حدود شصت و پنج سال دارد، پیش از تقرر به عنوان وزیر دفاع، در پستهای چون عضو کمیسیون عالی دفاع، عضو بازسازی ارتش، معاون اول وزیر دفاع و رئیس کمیسیون جمع آوری سلاح و اصلاحات وزارت دفاع کار کرده است.او دارای تحصیلات عالی از اکادمی های نظامی در آمریکا و مصر است.

آقای وردک در دوره وزارت دفاع خود، پس از آنکه در مراسم تجلیل از سالروز پیروزی مجاهدین در کابل به جان حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان سوءقصد شد، همراه با برخی دیگر از مقامات ارشد امنیتی، به مجلس نمایندگان استیضاح شد.

آقای وردک اگرچه در جلسه استیضاح با سوالها و انتقادات تندی از سوی مجلس نمایندگان روبرو شد، اما این جلسه به سلب اعتماد او به عنوان وزیر دفاع نیانجامید.

حنیف اتمر، نامزد وزارت داخله (کشور)

حنیف اتمر، از نخستین اعضای کابینه افغانستان پس از فروپاشی رژیم طالبان و ایجاد اداره جدید به رهبری حامد کرزی بوده است.آقای اتمر با تقرر به عنوان وزیر احیا و توسعه روستاها، وارد کابینه آقای کرزی شد و حدود دو سال در این سمت کار کرد.

آقای اتمر از اجرای برنامه همبستگی ملی، به عنوان یکی از دستاوردهای مهم خود در این وزارت یاد می کند.پس از نخستین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، آقای اتمر به عنوان وزیر معارف (آموزش و پرورش) افغانستان تعیین شد.

اما در اکتبر 2008، پست آقای اتمر نیز در جریان تغییرات گسترده در کابینه تغییر کرد و به عنوان وزیر داخله (کشور) افغانستان معرفی شد.

او چهل و هفت سال دارد و دارای درجه فوق لیسانس در رشته مدیریت امور کشورهای بعد از جنگ از دانشگاه یارک بریتانیا است.

عمر زاخیلوال، نامزد وزارت مالیه (دارایی)

عمر زاخیلوال پس از استعفای انورالحق احدی از وزارت مالیه، تنها در چند ماه اخیر کابینه اول حامد کرزی به عنوان نامزد این وزارت معرفی شد و پس از آن از سوی مجلس نمایندگان رای اعتماد گرفت.

آقای زاخیلوال پیش از این، سرپرست وزارت ترانسپورت (حمل و نقل) و هوانوردی بود.او از دانشگاه کارلتون اوتاوا، دکترای اقتصاد دارد و قبل از اینکه به افغانستان بیاید، در این دانشگاه تدریس می کرده است.

آقای زاخیلوال پس از آنکه به افغانستان آمد، در پستهای چون مشاور ارشد رئیس جمهوری در امور اقتصادی، رئیس اداره حمایت از سرمایه گذاری افغانستان، مشاور ارشد وزارت توسعه روستاها و عضو شورای عالی بانک مرکزی افغانستان نیز کار کرده است.

فاروق وردک، نامزد وزارت معارف (آموزش و پرورش)

فاروق وردک که از نظر بسیاری، از افراد نزدیک به حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان شمرده می شود، پیش از آنکه به عنوان وزیر معارف افغانستان معرفی شود، وزیر دولت در امور پارلمانی بود.

آقای وردک دراکتبر 2008، به عنوان وزیر معارف افغانستان پیشنهاد شد و رای اعتماد مجلس نمایندگان را نیز به دست آورد.او در سمتهای چون رئیس دارالانشای (دبیرخانه) کمیسیون قانون اساسی افغانستان، تنظیم کننده امور لویه جرگه تصویب قانونی اساسی، رئیس دارالانشای دفتر مشترک تنظیم انتخابات (اول)، و رئیس عمومی اداره امور کار کرده است.

او مسئول تنظیم برگزاری نخستین جلسه بزرگ صلح میان افغانستان و پاکستان بود که میان صدها نفر از نمایندگان هر دو کشور افغانستان و پاکستان در کابل برگزار شد.

آقای وردک پنجاه سال دارد و تحصیلات عالی خود را در رشته دارو سازی از دانشگاه پنجاب در شهر لاهور پاکستان به پایان رسانده است.

عبیدالله عبید، نامزد وزارت تحصیلات عالی

عبیدالله عبید، یکی از چهره های جدید در کابینه افغانستان است.او از دانشگاه کابل در شته طب (پزشکی) لیسانس گرفته و در همین رشته به درجه ماستری رسیده است.

آقای عبید، پیش از این به عنوان رئیس دانشگاه طبی کابل و وزیر مشاور ریاست جمهوری در امور اجتماعی کار کرده و عضویت لویه جرگه اضطراری و قانون اساسی را نیز داشته است.

محمد امین فاطمی، نامزد وزارت صحت

محمد امین فاطمی، پس از انتخابات اول ریاست جمهوری به عنوان وزیر صحت افغانستان تعیین شد و در کابینه دوم نیز در همین سمت معرفی شده است.

آقای فاطمی در رشته طب (پزشکی) از دانشگاهی در شرق افغانستان درجه لیسانس دارد.او قبل از ورود به کابینه آقای کرزی، مدتی را به عنوان مشاور سازمان بهداشت جهانی در ژنیو کار کرده است.

سرور دانش: نامزد وزارت عدلیه (دادگستری)

سرور دانش که در کابینه قبلی افغانستان نیز به عنوان وزیر عدلیه کار کرده، از تحصیلکرده های رشته حقوق و فقه است.او عضویت لوی جرگه های اضطراری و تصویب قانون اساسی را داشته و یکی از اعضای کمیسیون های تسوید و تدوین قانون اساسی افغانستان بوده است.

آقای دانش قبل از آن که در سال 2005 وارد کابینه حامد کرزی شود، برای مدت کوتاهی به عنوان نخستین والی ولایت تازه تشکیل دایکندی کار کرد.

او چهل و هشت ساله است و تحصیلات عالی خود را در کشورهای عراق، سوریه و ایران، در رشته حقوق، ثقافت و معارف اسلامی به پایان رسانده است.

محمد اسماعیل خان، نامزد وزارت انرژی و آب

اسماعیل خان، والی سابق هرات و از چهره های پرنفوذ جهادی در افغانستان، در کابینه گذشته کرزی نیز به عنوان وزیر انرژی و آب کار کرده است؛ اما آوردن او از هرات به کابل، با جنجالها و اعتراضهای زیادی در هرات روبرو شد که در نتیجه این تنشها، چندین نفر کشته شدند.

او از فرماندهان مشهور جهادی در افغانستان است و در سالهای مقاومت علیه گروه طالبان، مدتی را در اسارت این گروه بود.
پس از فروپاشی رژیم طالبان، اسماعیل خان به حیث والی هرات، زادگاهش، منصوب شد و به بازسازی گسترده در این ولایت آغاز کرد.

با این حال، "حاکمیت" اسماعیل خان در هرات، و ادعاهای که در مورد عدم انتقال درآمدهای گمرکی این ولایت به کابل مطرح بود، رئیس جمهور کرزی را مجبور کرد تا او را به کابل منتقل کرده در عوض ولایت هرات، سمت وزارت انرژی و آب را به او پیشنهاد کند.

او در سال 1956 میلادی در ولسوالی شیندند ولایت هرات به دنیا آمد و پس از پایان دوره مکتب در شهر هرات، وارد دانشگاه نظامی کابل شد و آموزشهای عالی خود را در رشته توپچی در این دانشگاه تکمیل کرد.

امیرزی سنگین، نامزد وزارت مخابرات و تکنالوژی معلوماتی

امیرزی سنگین در کابینه قبلی افغانستان نیز به عنوان وزیر مخابرات کار کرده است.او در رشته مخابرات و برق، از کالج لندن دپلوم دارد.آقای سنگین قبل از رسیدن به وزارت، به عنوان مشاور ارشد وزارت مخابرات و رئیس عمومی اجرایی شرکت مخابراتی تلی کام کار کرده است.آقای سنگین در سالهای جنگ در سوئد زندگی می کرد.

انورالحق احدی، نامزد وزارت اقتصاد

انورالحق احدی در کابینه قبلی افغانستان وزیر مالیه (دارایی) بود و در آستانه برگزاری انتخابات دوم ریاست جمهوری از این سمت کناره گیری کرد.

آقای احدی با آنکه گفته می شد در انتخابات دوم ریاست جمهوری با حامد کرزی رقابت خواهد کرد و یکی از دلایل کناره گیری او از وزارت مالیه نیز همین موضوع خوانده می شد، اما او هیچگاه نامزد ریاست جمهوری نشد.

او پنجاه و هشت سال دارد و رهبر حزب افغان ملت افغانستان است.آقای احدی درجه لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه آمریکایی در بیروت بدست آورده و از دانشگاه نورت ویسترن آمریکا، در رشته علوم سیاسی دکترا گرفته است.آقای احدی پیش از آنکه وارد کابینه افغانستان شود، حدود دو سال به عنوان رئیس بانک مرکزی افغانستان کار می کرد.

ژنرال خداداد، نامزد وزارت مبارزه با مواد مخدر

ژنرال خداداد در کابینه قبلی افغانستان نیز در سمت وزارت مبارزه با مواد مخدر کار کرده است.او تحصیلات عالی در رشته نظامی از اکادمی جنگ هندوستان دارد و مدتی هم در مسکو در رشته نظامی درس خوانده است.ژنرال خداداد در حکومت موقت افغانستان به رهبری حامد کرزی، برای مدتی وزیر امنیت دولتی بود.او در لوی جرگه اضطراری شرکت داشت و مدتی به عنوان معاون وزارت مبارزه با مواد مخدر کار کرده است.

مخدوم رهین، نامزد وزارت اطلاعات و فرهنگ

مخدوم رهین، در دوره موقت به عنوان وزیر اطلاعات و فرهنگ افغانستان کار کرد، اما پس از انتخابات اول ریاست جمهوری، به کابینه جدید راه نیافت.

آقای رهین، جای خود را در وزارت اطلاعات و فرهنگ، به عبدالکریم خرم داد و خود به عنوان سفیر افغانستان در هند منصوب شد.
او در رشته ادبیات، در دانشگاه های کابل و تهران درس خوانده و درجه دکترا دارد.

حسن بانو غضنفر، نامزد وزارت امور زنان

حسن بانو غضنفر، زمانی که نیمی از عمر کابینه قبلی افغانستان می گذشت، به عنوان وزیر امور زنان معرفی شد و از سوی مجلس نمایندگان رای اعتماد گرفت.

خانم غضنفر، تنها زن در کابینه افغانستان است.

او از دانشگاه سن پترزبورگ، در رشته زبان شناسی دکترا دارد و پیش از این، به عنوان رئیس دانشکده زبان و ادبیات دانشگاه کابل کار کرده است.

غلام محمد ایلاقی، نامزد وزارت تجارت و صنایع

غلام محمد ایلاقی از چهره های جدید است که برای سمت وزارت تجارت و صنایع افغانستان در کابینه جدید معرفی می شود.

آقای ایلاقی از دانشکده اقتصاد دانشگاه کابل لیسانس دارد. او در دو سال اخیر، به عنوان مشاور ارشد وزارت تجارت و صنایع و رئیس عمومی اتاقهای تجارت و صنایع افغانستان کار کرده است.

وحیدالله شهرانی، نامزد وزارت معادن

وحید الله شهرانی بدنبال استیضاح و رد صلاحیت امین فرهنگ به عنوان وزیر تجارت افغانستان، به عنوان سرپرست این وزارت معرفی شد و بعدتر از سوی مجلس نمایندگان افغانستان در همین پست رای اعتماد گرفت.

آقای شهرانی پیش از آن معاون وزارت مالیه( دارایی ) افغانستان بود.

وحیدالله شهرانی (36 ساله)، پسر نعمت الله شهرانی، وزیر پیشین حج و اوقاف افغانستان است. این موضوع، در جلسه بررسی صلاحیت آقای شهرانی به عنوان وزیر تجارت، اعتراض هایی را در مجلس بوجود آورد که استدلال می کردند نباید پسر یک وزیر کابینه نیز به عنوان وزیر منصوب شود، اما رای گیری مجلس به این اعتراضها پایان داد.

آقای شهرانی از یک دانشگاه اسلامی در پاکستان، در رشته اقتصاد فوق لیسانس دارد. او قبل از این، به عنوان مشاور اقتصادی رئیس جمهوری کار کرده است.

محمدالله بتاش، نامزد وزارت ترانسپورت و هوانوردی

محمدالله بتاش، برای سمت وزارتی پیشنهاد شده که در سالهای اخیر، امور آن تنها از سوی مسئولانی به عنوان سرپرست اداره شده است.

منتقدان همواره خواستار اصلاحات گسترده در این وزارت بوده اند.آقای بتاش که برای وزارت ترانسپورت و هوانوردی نامزد شده، چهره جدیدی است که در صورت تائید مجلس نمایندگان، وارد کابینه کرزی خواهد شد.آقای بتاش در رشته علوم اجتماعی، از دانشگاه مسکو دکترا دارد.

محمد آصف رحیمی، نامزد وزارت زراعت، آبیاری و مالداری

محمد آصف رحیمی در اکتبر سال گذشته، بدنبال تغییراتی در کابینه افغانستان، به عنوان وزیر زراعت (کشاورزی) و مالداری معرفی شد و از سوی مجلس نمایندگان رای اعتماد گرفت.

آقای رحیمی، پیش از آن معاون وزارت توسعه روستاهای افغانستان بود و نیز مسئولیت برنامه همبستگی ملی را در این وزارت به عهده داشت.

او پنجاه سال دارد و درجه فوق لیسانس خود را در رشته اداره عامه و برنامه های توسعه ای، از دانشگاه نبراسکا در آمریکا بدست آورده است.

ویس احمد برمک، نامزد وزارت احیا و انکشاف دهات

ویس احمد برمک، ظرف یک سال اخیر، به عنوان معاون وزارت احیا و انکشاف دهات (توسعه روستاها )افغانستان کار کرده است.
او سی و هفت ساله است و در رشته علوم توسعه ای و بازسازی بعد از جنگ، از دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن فوق لیسانس دارد.

آقای برمک مدتی در دانشگاه کابل تدریس کرده است.

میرزا حسین عبداللهی، نامزد وزارت فواید عامه

میرزا حسین عبداللهی، از جمله چهره های جدید در کابینه دوم افغانستان است.
آقای عبداللهی پیش از این رئیس تشکیلات و اصلاح اداره عامه کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی بوده است.

عنایت الله نظری، نامزد وزارت عودت مهاجرین

عنایت الله نظری، در دوره های موقت و انتقالی، به عنوان وزیر مهاجرین افغانستان کار کرده است.اما پس از انتخابات اول و پیروزی حامد کرزی در آن، آقای نظری به کابینه جدید افغانستان راه نیافت و از آن زمان تا حالا، موقف رسمی در دولت نداشته است.

او پنجاه و پنج سال دارد و پس از آنکه در سال 1356، از دانشگاه کابل در رشته حقوق و علوم سیاسی فارغ شد، در سال جاری، فوق لیسانس خود را از یک دانشگاه ایرانی موسوم به "پیام نور" از طریق آموزش از راه دور به پایان رساند.

محمد اسماعیل منشی، نامزد وزارت کار و امور اجتماعی

محمد اسماعیل منشی از چهره های تازه وارد در کابینه افغانستان است.او از دانشگاه کابل در رشته علوم اجتماعی لیسانس دارد و معاون حزب جنبش ملی - اسلامی افغانستان است.

حامد گیلانی، نامزد وزارت سرحدات، اقوام و قبایل

حامد گیلانی، معاون اول مجلس سنای افغانستان است.او تحصیلات عالی خود را در دانشگاه بین المللی اسلام آباد در رشته حقوق اسلامی و بین المللی به پایان رسانده و همچنین درجه لیسانس را از دانشگاه ملی ایران(شهیدبهشتی فعلی) در رشته علوم سیاسی بدست آورده است.

آقای گیلانی پنجاه و پنج سال دارد و از چهره های جدید در کابینه افغانستان است.

عنایت الله بلیغ، نامزد وزارت حج و اوقاف

عنایت الله بلیغ، در جریان حاکمیت طالبان بر افغانستان، معاون اداره امر به معروف و نهی از منکر بوده است.آقای بلیغ فارغ دارالعلوم عربی کابل است و از دانشگاه شرعیات این درجه لیسانس دارد.

او هم اکنون استاد شرعیات در دانشگاه کابل، عضو شورای علما و خطیب مسجد پل خشتی کابل است.
مطالب مرتبط :

۲۹ آذر ۱۳۸۸

کابینه جدید پیشنهادی کرزی به پارلمان

1. وزیر دفاع: عبدالرحیم وردک
۲. وزیر داخله: حنیف اتمر
۳. وزیر انرژی و آب: اسماعیل خان
۴. وزیر مالیه: عمر زاخیلوال
۵. وزیر عدلیه : سرور دانش
۶. وزیر معارف: فاروق وردک
۷. وزیر تحصیلات عالی: عبیدالله عبید
۸. وزیر حج و اوقاف: عنایت الله بلیغ
۹. وزیر فواید عامه: میرزا حسین عبداللهی
۱۰. وزیر اطلاعات و فرهنگ: سید مخدوم رهین
۱۱. وزیر صحت: محمد امین فاطمی
۱۲. وزیر زراعت: محمد آصف رحیمی
۱۳. وزیر اقتصاد: انوارالحق احدی
۱۴. وزیر معادن: وحیدالله شهرانی
۱۵. وزیر مخابرات و تکنولوژی معلوماتی : امیرزی سنگین
۱۶. وزیر تجارت و صنایع: غلام محمد ییلاقی
۱۷. وزیر احیا و انکشاف دهات: ویس احمد برمک
۱۸. وزیر کار و امور اجتماعی: اسماعیل منشی
۱۹. وزیر ترانسپورت و هوانوردی: محمدالله بتاش
۲۰. وزیر امور زنان: حُسن بانو غضنفر
۲۱. وزیر عودت مهاجران: عنایت الله نظری
۲۲. وزیر سرحدات، اقوام و قبائل: سید حامد گیلانی
۲۳. وزیر مبارزه با مواد مخدر: ژنرال خداداد

۲۴ شهریور ۱۳۸۸

امروزی ها

دیش آنتنم خراب شده بود و بالاخره دیشب موفق شدم ترمیمش کنم. اولین شبکه که توانستم عیار کنم ، تلویزیون فارسی بی بی سی بود که بیشتر گیرندگان آن را افغانستانی ها ، ایرانی ها و تاجیکیستانی ها تشکیل میدهد.دو جوان افغانی و ایرانی ، زیگنال های برنامه ، موسیقی و نام آن جالب بود. سینما، جشن تجلیل از حشرات و مهمتر آن موضوع هویت محتوای اساسی این برنامه را تشکیل میداد.

حشرات وموسیقی را حد اقل توانستم هضم کنم و به تحلیل بنشینم اما عنوان برنامه و مقوله ای هویت (Identity) کمی برایم مشکل مینماید.

طاهر جوان افغانی سعی میکرد با نشان دادن چهره های اشخاص و طرز لباس پوشیدن آنان از میان حد اقل 15 قوم ساکن افغانستان بیشتر به هزاره ، تاجیک ، پشتون و ازبیک بپردازد و نشان دهد که نسل امروز و مردم چه برداشتی از واژه که هنوز برای من به عنوان یک جوانک امروزی افغانستانی کمی نا مفهوم است ، دارند. او به مردم بازار و دانشجویان و دو استاد دانشگاه مراجعه کرده بود تا مفهوم آن را به بینندگان برساند.

معلوم نیست هدف از انتخاب نام امروزی چیست؟ من 27 سال سن دارم و نمیدانم امروزی هستم یا دیروزی؟ اگر معیار امروزی بودن دانش روز باشد که بحمد الله معذور دارید. چون نه سطح زندگی و نه مکاتب ودانشگاه های ما درسطحی اند که بتوان با امروزی بودن دنیای بیرون از افغانستان مقایسه کرد اما دیروز چه ؟

دیروز ما هم مثل امروز ما چندان ویژگی جالبی ندارد. من هزاره حد اقل سال هاست درد استبداد ، ظلم ، فقر ، محرومیت تاریخی را تجربه میکنم و حد اقل خود را جز مجموعه بنام ملت یا ( Nation ) احساس نمیکنم. چندان مشترکات خاصی باهم نداریم. شاید این فرضیه در مورد سه قوم مطرح تر دیگر و باقی دیگر نیز صدق میکند. امروزی های پشتون نیز در لجنی بنام طالب گیر مانده است و تاجیک ها و ازبیک ها هم مشکلات خاص خود شان را دارند.

پس امروزی های افغانستان یک جوانک های چون من و تو آیا بین دیروز و امروز معلق نیستیم؟ آیا ما هویت مشترک مان را بر چه اساسی بنا نهاده ایم ؟ چرا ما امروز درگیر تعریف هویت های خود در دایره های کوچک قومی به قول بی بی سی هستیم؟ آیا اصولا اول هویت اقوام ساکن در افغانستان بصورت دقیق ، علمی و عادلانه آنچنانکه هستند وبوده اند ، تعریف گردند و سپس برای ملت شدن این همه اقوام به یک مفهوم بزرگتری بنام افغانستان دست یابیم.

معلوم نیست انگلیسی های بی بی سی که سال هاست در قضایای افغانستان دخیل اند ، چه خوابی برای امروزی های افغانستان در سر دارند ؟ آنچه را میتوان ازگذشته ها دریافت اینست که گذشته های ما و دخالت های انگلیس چندان سابقه خوبی نیست ولی حد اقل میتوان برای نیل به یک هویت مشترک در دایره بنام افغانستان این اتوپیای نا آرام درقلب آسیا باید اول به تعریف هویت واقوام ساکن در آن پرداخت ، ارزش های انسانی برای هر شهروند قایل شد و آنگاه دنبال یک وجهه مشترک دیگر رفت وملت شد.

به امید روزی که هر شهروند خود را در آیینه تاریخ ، سیاست ، فرهنگ ، اجتماع و بالاخره همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی این کشور بیابد که فقط با دادن حق ، احترام به آزادی و کرامت انسانی و عدالت امکان ملت شدن و تعریف هویت فردی و جمعی شهروندان این سرزمین را میسرخواهد ساخت.

۱۷ شهریور ۱۳۸۸

صعود تنها بر قله دروغ ؟



میخواهم چیزی امشب بنویسم. کمی احساس باید به سراغم بیاید. خوشی ، غم ، هیجان ، خشم ونفرت یا کاملا بی حسی. شاید این آخری درست باشد.

از چی بنویسم ؟ از کی بنویسم؟ چرا بنویسم؟ چرا امشب خیلی متفاوت از شب های دیگر است. اصلا این شب لعنتی پایان ندارد. چرا حوصله ندارم کار کنم. فقط با غزل های هندی که کمتر می فهمم خودم را مصروف نگه میدارم.

آنطرف چیزی در حال اتفاق افتادن است وچیزی دارد تغییر مسیر میدهد. مسیری که شاید برای یک طرف روشن و شفاف باشد ولی طرف دیگر همچنان تاریک ، غبار آلود وناپیدا.

چی مسخره زندگی است این .یک دوست گفته بودکه زندگی تفاهم آشکار است اما شاید یک دروغ آشکار!

یادت هست عقاب ، گفته بودیم که قله ها را باهم صعود خواهیم کرد اما اینک ناممکن شد . یکی پرواز کرد و به قله رسید و یکی نیمه راه ماند.

شاید به هم دروغ گفته بودیم و شاید نه ؟ کی میداند ؟ شاید صعود به قله بی عقاب هم خود لذتی دارد که نمیتوان در صعود مشترک یافت. میخواهم خودم را با این صعود امتحان کنم. یا صعود یا سقوط ؟

۰۸ مرداد ۱۳۸۸

کینیا در هفت تصویر




یک درخت بلند قامت در 40 کیلومتری جنوب شهر نایروبی بر مرکز نگهداری یتیمان

چهره یک جوان کینیایی ورزشکار


یکی از دختران یتیم در نمایش لباس و زیبایی




این هم یک گل و گلدان زیبا




این پسرک مکتبی هم از لینزم دور نماند



پارکی در جنوب شهر نایروبی





این پسرک ها از روی سرک ها جمع آوری شده در یک مرکز تحت تربیه ، آموزش قرار میگیرند. این هر دو میخواهند در آینده ورزشکار و دونده های ورزیده شوند و در مسابقات جهانی شرکت کنند

۳۰ تیر ۱۳۸۸

اولین شب اقامتم در کینیا




در اولین شب اقامتم مهمانخانه ای که درآن اتاق گرفته بودم ، آب نداشت. دختر مسوول و صاحب مهمانخانه میگفت که تمام کینیا نه بلکه تمام افریقا از این مشکل رنج میبرند. ولی من نتوانستم طاقت بیاورم. فردا صبح زود همینکه درس ها شروع شد، با نهاد دعوت کننده صحبت کردم و بالاخره موفق شدم که به جای بهتری که در واقع قسمت اشراف نشین شهر بود، کوچ کنم.

کینیا کشوری است در افریقای شرقی که در امتداد بحیره هند و اکوادور واقع شده است. کشور های تانزانیا ، سومالیا ، یوگاندا، ایتیوپیا ( حبشه ) در چهار اطراف این کشور واقع شده است. پایتخت این کشور بزرگترین شهر آن نایروبی است .نفوس مجموعی کینیا به 38 میلیون میرسد.

نوعیت حکومت داری این کشور نیمه ریاستی است. یک رییس جمهور دارد که هم رییس جمهور و هم رییس پارلمان است. صدراعظم نیز دارد که در واقع بعد اعتراضات خونین 2008 قدرت بین صدراعظم و رییس جمهور تقسیم شده است .در قانون اساسی کینیا آمده است حدود 43 قوم در این کشور حضور دارند که بیشترین آنان را به ترتیب مسیحیان پروتستان ، کاتولیک تشکیل داده اند . در کنار این مذاهب هندو ها و مسلمانان نیز زندگی میکنند. تمام این کشور به 8 ولایت تقسیم میشود. بزرگترین آن شهر نایروبی یا پایتخت این کشور است که 2940911 نفر نفوس دارد. اولین رییس جمهور این کشور جومو کینیاتا نام دارد و در سال 1963 آزادی خویش را از انگیس ها گرفتند.

واحد پول این کشور شیلنیگ است که 77 آن معادل یک دالر امریکایی است. زبان های انگلیسی و سواحلی زبان های رسمی این کشور است. آب و هوای این کشور حاره بوده است که در زمستان ها از 30 درجه زیاد نمی شود.
سرک موتر های سپورتی سفری مسابقات موتر رانی جهانی از میان این کشور میگذرد. انواع حیوانات وحشی مثل شیر ، پلنگ، مار های زهری و تمساح ، انواع پرنده ها و حشرات ، جنگل های سر سبز و طبیعی بخش دیگر از طبیعت این کشور است که شما را مجذوب میکند. یادتان باشد که این کشور برف را نمی شناسند.

حدود 10 شبکه تلویزیونی خصوصی و بیشتر از 30 رایوی محلی دارند. رسانه های چاپی زیادی نیز هستند که بیشتر به زبان انگلیسی و محلی به نشر میرسند. مشهور ترین تلویزیون این کشور KTN است و مشهور ترین روزنامه آن The Daily Nation است که قیمت آن 50 شیلینگ است.

کسانی که علاقمند فیملسازی، سیاحت ، تحقیق بیایند حد اقل نایروبی را میتوان یکی از شهر های خیلی زیبا ، مدرن ، دارای ساختمان های خیلی بزرگ و زیبا، برق 24 ساعته ، دارای هتل ها، فروشگاه ها ، بار ها و غیره دانست.
زنان در این کشور خیلی نیرومند هستند و در تمام عرصه ها فعال اند. آدم های سفید در این کشور وجود ندارد هر چه می بینی سیاهی است اما این سیاهی در این کشور به یک ارزش تبدیل شده است. اگر علاقمند هستید که در این کشور بیایید باید بدانید که حدود 7% این کشور اچ آی وی مثبت هستند. در هر گوشه کشور مراکز مشوره دهی و آزمایش داوطلبانه وجود دارد. سکس در این کشور خیلی معمول است و شما آزادانه میتوانید با مردان و زنان صحبت کنید و جایی به گردش بروید اما متوجه باشید که در کنار این ها این یک جامعه مسیحی است که بیشترین آن را پروتستان تشکیل میدهند و هر روز یک شنبه تا یک و سی دقیقه ظهر در کلیسا باید باشی و اگر مسلمانی میتوانی به نزدیکترین مسجد بروی و از عبادت آزادانه لذت ببری و به خدایت نزدیک تر شوی.

یادتان باشد که آب ، کرایه موتر، جای بود باش کمی نسبت به کابل قیمت تر است و در جریان شب احتیاط کنید زیاد بیرون نروید و نیز مراقب جیب های تان باشید. بزودی با عکس های جدید و نکات جالب و عجیب و غریب در باره این کشور خواهید دانست.

۲۵ تیر ۱۳۸۸

کینیا را چگونه یافتم؟


سه روز است که کینیا هستم. میخواهم آنچنان که این کشور افریقای شرقی را مییابم ، برایتان بنویسم. این اولین سفرم در زندگی بیرون از افغانستان است.ساعت هشت صبح از میدان هوایی کابل با هواپیمای صافی پرواز کردیم. احساس کردم که چیز هایی متفاوتی را تجربه خواهم کرد. کمی خوابیدم اما صبحانه مهمانداران نگذاشت ، آرام باشم. کمی خوردم و باز خوابیدم.

ساعت 11:00 قبل از ظهر به شهر زیبا و گرم دوبی رسیدیم. مهمانداران صافی اعلام کردند که هوای دوبی 25 درجه هست اما همینکه پایمان را از دروازه ای هواپیما بیرون گذاشتیم احساس کردم داخل یک دیگ بخار و یا حمام شده ایم ما خیلی زود با فرشته های سیاه و سفید عرب روبرو شدم که همه قرآن شریف میخواندند. دو سه دوست را دیدیم که جایی میرفتند و خیلی هم پز گرفته بودند چون ترانزیت بودم ، مجبور شدم بروم تا پرواز بعدی ام را با هواپیما های الامارات بود ، پیدا کنم.

خدای من ، این میدان هوایی دوبی مثل یک شهریست که اگر کمی اشتباه کنی ، در میان فرشتگان خوش صورت اروپایی ، آسیایی گم میشوی. بیشترینه کارکنان و فروشندگان برخلاف کشور ما و شما سیاسر بودند. با صد تلاش و معلومات توانستم ترمینال اول را که مخصوص آسیایی ها است ، بیابم. پرواز مان ساعت 03:00 بعد از ظهر به نیروبی میرفت و من باید تا آن ساعت منتظر میماندم. روی چوکی گیت 127 لمیدم و از زیبایی های مردمان مختلف لذت و بردم و کیف کردم. چند لحظه همانظور مانده بودم که دو مسافر دیگر نیز آمدند و کنارم نشستند. سر صحبت را با یکی از آنان باز کردم . نامش عبدالله است و از ایالت ممباسای کینیا است و از ریاض با دوستش آمده است و میخواهد کار قبلی اش که حسابداری در یک فروشگاه است ، در نیروبی تغییر دهد. خیلی معلومات جالب در باره کینیا و مردمش داد.

ساعت دو و نیم داخل هوایپمای غول پیکر و شیک الامارات بودیم که حتی امریکایی ها و اروپایی ها از سفر با آن لذت میبرند. مهمانداران آنان همه پریرویان کوریایی و افریقایی بودند با هر نگاهی که بطرف شان میکردی ، لبخند میزدند. این یکی خیلی خسته کن بود باید از روی چند دریا عبور میکردیم. خودم را با تلویزیون و رادیو های چوکی ها مصروف کردم و چند بار هم چای ، جوس و غذا آوردند و بالاخره بعد از چهار ونیم ساعت اعلام کردند که به شهر نیروبی خوش آمدیم.
عبدالله گفت که کینیا در اختلاس و فساد اداری دنیا مقام اول را دارد. راست میگفت همینکه داخل ترمینل شدم. مسافرین مثل گوسفند روی هم می پریدند تا زور تر به شهر برسند. قلم نداشتم تا فورمه آنفلوانزای خوکی را پر میکردم بالاخره یکی را پنج دالر دادم تا مرا برای گرفتن ویزای آنبورد و قلم کمک کند.

به من گفته بودند که نیروبی خیلی سرد است و من هم تمام لباس های زمستانی آورده بودم اما شهر خیلی برای من گرم بود.تمام بدنم کرخت شده بود و سرم درد میکرد. بالاخره بعد از یک ساعت نوبتم رسید و رد شدم ورفتم دم دروازه ای عمومی کسی را دیدم که روی کاغذ نوشته بود محمد یونس تا مرا به مهمانخانه ای که قبلا آنلاین ریزرف کرده بودم ، ببرد. بالاخره به راحتی روی سیت موتر لمیدم و نفس راحتی کشیدم .


ادامه دارد.

۰۳ خرداد ۱۳۸۸

انتظار سانسور شد

با تهدید و فشارمجبورشدم چند مطلبم را سانسور کنم.معلوم نیست این کابوس تهدید و فشار بالای آزادی بیان چه زمانی رخت از این سرزمین بر خواهد بست.
میترسم از اینکه قلم به دست بگیرم و بنویسم.شما چه میگویید؟

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸

مرغ زندگی




روز جمعه بود و هر چهار ما جلسه داشتیم . تا عصر آن روز خانه شان بودیم و هفت میوه خوردیم وخندیدیم.عصر وقتی من و ایکس از خانه شان با هم بیرون شدیم. از دست ایکس کارتی فرستاده بود تا سال نو را برایم تبریک بگوید.

برایم خیلی عجیبب مینمود. احساس خوشایندی داشتم. با عجله کارت را که پوش سپیدی داشت ، از دست ایکس قاپیدم.قلبم به شدت می تپید. با عجله از ایکس خدا حافظ کردم. نمیدانستم چطور بازش کنم. خدایا چه نوشته باشد! بالاخره به خانه رسیدم. در اتاق را بستم.کارت را باز کردم.

هوالمحبوب

آواز خوش هزار تقدیم تو باد
سر سبزترین بهار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ای است روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

زندگی حس غریبی است
که یک مرغ مهاجر دارد.

حمل 84


حالا هر وقتی به این کارت دقت میکنم ، عکس تنهایی ام انعکاس میکند. با خود تکرار میکنم :

زندگی حس غریبی است که
یک مرغ مهاجر دارد.

۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۸

دنیای انتظار + انتخابات + جنگ افغانستان = آینده مبهم

روز های سخت و سرنوشت سازی را تجربه میکنیم. در هرجا سخن از حاکمیت جدید بر سرنوشت مردم است.دل من هم آرام ندارد. هر روز اول صبح صفحه دنیای انتظار را باز میکنم تا نظر و گفته های دیگران را نیز در مورد مسایل افغانستان بدانم اما به نظر میرسد که هیچکس نظر قطعی و امیدوار کننده ای ندارد.

ایدز در این چند ماه گذشته کلانترین موردی بوده است که به آن فکر میکنم یا ظاهرا با آن مشغولم . شاید دلیل این باشد که از این طریق باید معاش بگیرم و زنده بمانم اما برای چه ؟ اگر راست بپرسید سخت احساس بی امنیتی میکنم. شب ها خوابم نمی برد از اینکه ما را دزدان نکشند. پول که شکر نداریم.فقط دو دانه تلویزیون کهنه و دو کمپیوتر ( دیسک تاپ نیمه خراب و لب تاب دفتر ) . روز ها که دفتر میروم از ترس انتحاری به آدم های پتو دار ، ریش دار ، واسکت دار و شبیه آنها اصلا نگاه نمی کنم.

چند شب پیش تمام پول ها و طلا ها و جواهرات خواهرم را دزدیدند.بیچاره خواهرم با چه زحمت ها ، کوری و کبودی کرده بود معاش دولتی اش را جمع کند و طلا بخرد زیرا عروسی اش نزدیک بود. میخواست با زحمت اش مکتب به مکتب و قریه به قریه مزد حلال بگیرد و زندگی اش را بسازد اما نمیدانست که از برکت رای ما به رهبران ما و دولت فعلی هیچ مصوونیت و امنیت وجود ندارد.حالا چقدر بر روحش اثر گذاشته است. دلداری اش دادم که من برایش میخرم اما فکر میکنم احساس امنیت نمی کند. پشت حویلی ما چهار دیواری خالی است که موتر های فاطمه نظری رییس حزب نیاز ملی و وکیل پارلمان است. کلاشینکوف نیز دارد و شب ها برادرانش و گارد هایش پهره میکنند. ما که سلاح نداشتیم و جواهرات خواهرم را بردند و حالا چیزی نداریم که تشویش کنم. صاف و پاک.

در این روز ها ایمیل های زیادی در باره ایتلاف ها در انتخابات آینده برایم میرسد. یکی از شیخ مینالد و دیگر از روشنفکران جامعه ما. تعدادی مصروف چانه زنی برای چوکی و پول بیشتر اند. شاید این دلهره همه ما باشد که به هفت سال ناکرده های این دولت برای تمام مردم افغانستان خصوصا هزاره ها فکر میکنند. اقایان خلیلی ، محقق و داکتر مدبر و غیره به نظر میرسند از کرزی حمایت کنند و دربرابرش امتیازاتی بدست بیاورند اما این امتیازات چی ها اند و براساس چی انتخاب میشوند؟ نظریات و پیشنهادات نهاد های مدنی ، روشنفکران ، زنان ، دانشگاهیان شامل این چانه زنی ها اند یا نه ؟ مردم عادی و شورا ها چقدر در این چانه زنی ها سهیم اند؟ آیا وعده ها و امتیازاتی که در دور قبلی بوده چقدر وف اشده است که حالا شود؟

معلوم نیست که اقوام دیگر دچار چگونه مشکلات درون قومی اند ؟اما شاید حال آنها نیز بهتر از ما نباشد و شاید هم خیلی بهتر.نمی توانم زیاد امیدوار باشم که آدم های بالا برای من وتو چانه میزنند ، زیاد روی سرنوشت و زندگی شخصی و اجتماعی ما موثر باشد. میخواهم احساس امنیت کنم اما دزدی خانه ما بعد از بیست و پنج سال برای بار اول، آینده مبهمی را ترسیم کرده است ، که منتظر همه ماست.

نمیدانم به کی رای دهم و چقدر این رای روی زندگی شخصی من ، خواهرم و فامیل و بالاخره جامعه ما تاثیر میگذارد. در دور گذشته انتخابات به محقق رای دادم اما هیچ تاثیری برایم نداشت. شما به کی رای دادید و چقدر واقعا بالای زندگی شخصی تان تاثیر گذاشت؟ آیا این بار رای بدهیم ؟ برای کی ؟ برای چی؟ چی بخواهیم برای ما انجام دهند؟ چی ضمانتی وجود دارد که این آدم ها که من تو برایش رای میدهیم تغییری و اثری بر زندگی و آینده مبهم من تو بگذارد. آیا امنیت آورده میتوانند یا نه ؟ چگونه؟ نقش من و تو چگونه تعریف خواهد شد؟

۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸

تلویزیون تمدن پروژه سیاسی ایران وتخریب نمودن هزاره ها

نویسنده ح ، ح

بعد از سقوط حکومت طالبان حضور پررنگ نیروهای خارجی ، دوره انقتالی ، دوره موقت وبلاخره حکومت انتخابی به ریاست آقای کرزی مطبوعات افغانستان ازلحاظ کمی وکیفی رشد قابل ملاحظه یی داشته است. آزادی بیان ورسانه ها که در پرتو شرایط جدید وبا تهدید های گوناگونی به وجود آمد، این امکان را برای رسانه ها فراهم کرد که به عنوان رکن چهارم نظام دریک کشور مسوولیت های خودرا انجام دهد. همانطوریکه آگان های می گویند قدرت وتوانایی که امروز رسانه های افغانستان از آن برخوردار میباشد، درتاریخ این کشور بی سابقه بوده است. اگر چه تا رسیدن به جایگاه واقعی خود راه درازی درپیش دارد.

اگر ما یک بررسی داشته باشیم درمی یابیم که رشد فعلی رسانه های افغانستان قابل قدر است چرا که این رسانه ها کارهای خودرا از صفر شروع کرده است و در مدت چند سال جایگاه خود را تا این مرحله ارتقا داده است. چرا که شما می بینید امروز آقای کرزی آزادی بیان را به عنوان یکی ازمهمترین دست آورد های حکومت داری خود در جریان هفت سال گذشته به رخ جامعه جهانی می کشاند.

درحال حاضربیشتر از بیست شبکه تلویزیونی و بیش ازپنچاه ایستگاه رادیویی در افغانستان فعالیت دارد و بیش ازشش صد رسانه چاپی در وزارت اطلاعات وفرهنگ ثبت و راجستر شده است که خود نشان گررشد آزادی بیان می باشد اما متاسفانه در این جمع بعضی ازاین رسانه ها به گونه وابسته به یک کشور مشخص می باشد که یکی ازاین رسانه ها تلویزیون تمدن می باشد. تلویزیون تمدن که از عمر آن بیشتر از یک سال نمی گذرد به عنوان سخنگوی جمهوری اسلامی ایران درافغانستان فعالیت نموده است وازسوی دیگر این رسانه دراین اواخربا بلند شدن سروصدای قانون احوال شخصیه اهل تشیع ازسوی جامعه جهانی ونهاد های مدافع حقوق بشربه نحوی تبلیغات تفرقه امیزرا دربین هزاره ها روی دست گرفته وبه نشر می رساند که تعدادی را محکوم به کافر شدن وتعدای را محکوم به دست آوردن دالرازسوی کشور های خارجی می کند وتنها جناب آقای محسنی را یک مسلمان واقعی می نامد.

درست چند وقت پیش جناب آقای محسنی بعد ازسروصداهای جامعه جهانی ونهاد مدافع حقوق بشر طی یک کنفراس خبری در مدرسه خاتم النبیین که به کمک مالی جمهوری اسلامی ایران هنوززیر ساخت ساز است به دفاع ازماده های جنجال برانگیز این قانون پرداخت وعدم درک جامعه جهانی را ازاین قانون ابراز نموده وهم چنان تعدادی از روشنفکران ؛ وزرای کابینه دولت آقای کرزی و مسولین نهاد های مدافع حقوق بشر را به غرب نیزه ؛ دیموکراسی نیزه ؛ دالر نیزه و... تشبیه نمود اما سوال اساسی این جاست که خود آقای محسنی را می توان به ایرانی نیزه وطالبانی نیزه تشبیه نمود یاخیراین را باید شما دوستان جواب بدهید.

من نمی خواهم که زیاد روی این قانون بحث نمایم چراکه این قانون نیازبه قانون دانان دارد وامید وارم که ماده های جنجال برانگیز این قانون توسط وزارت محترم عدلیه که خود مسئولیت تصوید قوانین را بر عهده دارد تجدید نظرشود تا دوستانی که درتلاش به دست آوردن منافع سیاسی وتفرقه زائی دربین هزاره ها ازطریق این قانون هستند دست شان گرفته شود.

آری دوستان تلویزیون تمدن یک پروژه سیاسی ازسوی آخوند نشینان جمهوری اسلامی ایران برای تخریب کردن هزاره ها ساخته شده است این تلویزیون درست مشابه پروژه سیاسی است که دردوران جهاد مردم هزاره به کار گرفته شده بود چندی قبل برادر محترمم آقای همایون محمد دردرامه قتل فرمانده شفیع نکته را به نقل ازآقای محمد کریم خلیلی معاون دوم رئیس جمهوراشاره کرده بود که آقای محمد کریم خلیلی که دران زمان دبیر حزب وحدت اسلامی بود گفته بود هر باریکه خارجی ها به بامیان می آیند، این ایرانی ها عکس های خمینی را اینجا و آنجا نصب می کنند. این کار را آنان از طریق شیخ ذکی والی بامیان می کنند. من نمی توانم در مقابل شیخ ذکی جبهه بگیرم.و او وابسته به این ایرانی ها است. وایرانی ها از طریق وی عکس های خمینی را در روزی که خارجی ها از ما دیدن می کنند بر در و دیوار بامیان نصب می کنند.

من که در این زمینه کاملاً عاجز هستم بله دقیق است ازآن زمان کسانی که دررآس رهبری هزاره ها قرارداشتند همیشه درتلاش راههای جدید برای جلب کمک کشور های خارجی به این مردم بیچاره بودند وهمیشه تماس برقرارمی کردند که تایکی ازنماینده های کشور های غربی ویااروپائی وارد بامیان شوند وازنزدیک ازوضعیت این مردم باخبرشود وامروز هم درست این تلویزیون تمدن است که ازطریق برنامه های کاپی شده شبکه های تلویزیونی ایران برای تخریب هزاره ها ساخته شده است وچند دوستی که درپشت صفحه تلویزیون ظاهر می شوند خود هزاره هستند واخباری را که به نشر می رساند به نحوی ازسوی مشاورین ایرانی این تلویزیون ترتیب می شود که همیشه حضور جامعه جهانی را درافغانستان کم رنگ جلوه می دهد مانند شبکه های تلویزیونی ایران که برعلیه حضور نیرو های خارجی مستقر درافغانستان تبلیغات منفی را به راه انداخته است وبه جامعه جهانی وانمود می سازد که هزاره ها یکی ازحامیان اصلی این کشور درافغانستان است اما اینطور نیست اگر ما به گذشته نگاه کنیم درمی یابیم که هزاره ها درطول تاریخ سیاسی وفرهنگی افغانستان همیشه بزرگترین ضربه های سیاسی ؛ افتصادی را ازسوی رژیم آخوندی ایران متحمل شده اند وحالا نیزاین روند ادامه دارد وتنها آروزی من این است که مردم هزاره دست به دست هم داده تلاش نمایند کسانیکه امروزنیز به نام اسلام وبه نام شیعه ازوجود آنها استفاده های سیاسی می کنند دست های شان را قطع نمایند.

۲۷ فروردین ۱۳۸۸

بی معرفت معرفت می سوزاند


اززمانیکه شنیدم فریب خوردگان شیخ محسنی قندهاری به لیسه عالی معرفت مرکز تمدن و نماد ترقی نسل نو هزاره به قصد سوختاندن حمله نموده اند ، تمرکز کاری ام را از دست داده بودم تا ساعت چهار عصر اصلا نفهمیدم چی کردم.

شیخ محسنی باز برای غرب کابل خط و نشان میکشد و با این کارش به هزاره ها و معرفت و تحولات جدید اعلان جنگ داده است. چه کسی در این زمان اسلام شیخ قندهاری را که باور میکند که مانند طالبان با تحریک مردم به مکاتب حمله میکنند و از طریق تلویزیونش به مردم به نام دین توهین میکند.یادمان باشد که نسل نو هزاره افشار و غرب کابل را هرگز از یاد نخواهد برد. محسنی و تیمش باید بخاطر بسپارند که هنوز یاران مزاری زنده است تا جواب دندان شکن را ارایه فرماید . فقط کافیست تصمیم گرفته شود که محسنی ، خاتم النبیین و تلویزیون تمدن با محسنی و محسنی اندیشان زیر خاک مدفون شوند. میدانید فقط در ظرف یک روز اثری از استخوان های محسنی نیز نخواهید یافت.

اما هزاره ها درک کرده اند که جنگ راه حل در افغانستان نیست و به همین دلیل بیشترین رشد را در هفت سال گذشته زنان هزاره داشته است و محسنی و تیمش بخاطر دستوراتی که دریافت کرده اند در این زمان حساس این توضیح المسایل را به نام قانون جازده و جنجال برپا کرده اند.

تظاهرات زنان هزاره ، مخالفت شدید جامعه جهانی ، جامعه مدنی و هزاره ها و حتی علمای هزاره برای تعدیل ادبیات و ماده های جنجال برانگیز و توهین کننده نشان دهنده این است که محسنی نباید با احساسات مردم بازی کند. اصلا کی محسنی را رییس شورای علما تعیین کرده است؟ چرا محسنی برای هزاره ها تصمیم میگیرد؟ آیا همین شیعه سنگر فروش در مقابل مقاومت دوسال و هشت ماه غرب کابل سنگر نگرفته بود؟ آیا ما تا بکی دنبال این عیاش و روباه مکار برویم؟

گفته میشود که این پیر مکار برای کم کردن فشار تظاهرات دیروز بالای مدرسه خاتم النبیین ، یک عده بیچاره های بیخبر را روز 500 افغانی فی نفر مزد داده بوده که ما یک مکتب را در آخر دشت برچی ویران میکنیم و برای شما کار ایجاد میکنیم. وقتی مردم میروند که مکتب یا ساختمان را ویران کنند ، میبینند که این ساختمان نیست ." مکتب معرفت " اولین لیسه خصوصی در مرکز غرب کابل و نماد تمدن و معرفت هزاره ها است و به همین خاطر بیشتر آنها اظهار ندامت نموده و بر میگردند ولی در همین گیر و دار یک دسته اوباش های بیست و سی نفری محسنی با پرتاب سنگ شیشه های مکتب را میشکنند و میخواسته اند به دستور محسنی این مکتب را آتش زنند و تاراج کنند که خوشبختانه به کمک پلیس و مردم بیدار غرب کابل خنثی میگردد.

خوب شد معلوم شد که محسنی چطور فکر میکند و چگونه به خون مردم تشنه است. حال بر ماست که تصمیم بگیریم چطور آدم های مکار و فتنه انگیز را از جامعه مان دور کنیم. این حادثه را ساده فکر نکنیم. در این زمان حساس نزدیک به انتخابات باید در چند جبهه مبارزه کنیم اما باید بخاطر داشت که احساساتی نشویم و هر گونه دسیسه را فقط میتوان در کنار هم بودن و با درایت و بدون هرگونه علایق و ایدیولوژی برای آبروی خود و مردم خود خنثی نمود.


انعکاس این حادثه در دیگر رسانه ها :

تظاهرات مخالفان و موافقان قانون شیعیان در کابل
حمله بر مکتب، رسم طالبان است
راهپيمايي گسترده مردم غرب كابل در حمايت از قانون احوال شخصيه
انتظار سازمان ملل از نتايج بررسي قانون احوال شخصيه شيعيان افغانستان
يک گروه زنان شيعه، مخالفت و گروه ديگر طرفدارى خويش را از قانون احوال شخصيۀ اهل تشيع ابراز کردند
مهار تظاهرات توسط پولیس زن در کابل
شرمساري سزاوار مردم نيست!
ظهور طالبان شیعه افغانی
تظاهرات گسترده فعالان حقوق زنان!

۲۵ فروردین ۱۳۸۸

چرا... سکوت.... کنیم؟؟؟



به همۀ آنانی که به آزادی و به انسان باور دارند !

به این میندیشیم که زنیم یا مرد ، به این میندیشیم که از کدام کیش و آیینیم.، به این بیندیشیم که همه انسانیم. مگر می شود انسان بود و در برابر تبعیض سکوت کرد؟ مگر می شود به انسانیت باور داشت ولی آزادی انسان را به هر بهانه ای انکار کرد؟
در این روزها هزاران حنجره از هر گوشه ای از جهان، برعلیه تبعیض و بنیادگرایی فریاد می زنند. تبعیض و بنیادگرایی در قانونی که بر زندگی ما و شما، زندگی من و توو زندگی فرزندان مان سایه می اندازد.
برخورداری از قانون و زندگی در سایۀ آن، با اطمینان به عادلانه و قابل اجرا بودنش، حق هر انسانی است، صرف نظر از نژاد، زبان و مذهبش. اما قانون احوال شخصیۀ اهل تشیع که اخیرا توسط تعدادی ازمدعیان وکالت و کفالت شیعیان، تدوین و سپس توسط پارلمان تصویب و به وسیلۀ رییس جمهور افغانستان نیز توشیح گردیده است ، در مخالفت با هر تفکر انسانی، اخلاقی و در مغایرت با قانون اساسی افغانستان و تمامی موازین حقوق بشری در جهان است.
قانونی که در نفس خود می توانست مدافع و حامی زندگی بخشی از جامعه باشد، در عمل به قانونی ضد انسانی و اسلامی تبدیل گردید. قانونی که هویت و موجودیت نیمی از اجتماع را نفی کرده و او را از داشتن هر گونه حق مالکیتی، حتی بر جسم خویش محروم می سازد. قانونی که حتی بر خصوصی ترین عرصه های زندگی انسان ها تاخته و در مورد جزیی ترین مسایل فردی اشخاص تصمیم می گیرد. کاری که در هیچ دین و آیینی پذیرفته شده نیست و با هیچ منطق اخلاقی و انسانی قابل توجیه نمی باشد. ما از عالمان و دانشمندان دینی خود انتظار داریم تا با توجه به نیاز های عصر و زمان ما، قوانینی وضع نمایند که حامی و پشتیبان حقوق زنان (حق تحصیل، انتخاب همسر، حضانت فرزند، ارث، اشتغال و....) در خانواده باشد. ما زنان می خواهیم تا وقت و انرژی خود را صَرف ساختن جامعۀ خود سازیم نه صَرف آرایش برای لذت بردن مردان.

ماده 132 فقره 4
" بر زن واجب است در صورت تمایل مرد به استمتاعات جنسی از او تمکین کند "
ماده 132 فقره سوم
بند (4): تمکین آمادگی زوجه برای تمتعات جنسی متعارف زوج و بیرون نرفتن از منزل در صورت عدم عسر و حرج بدون اذن زوج می باشد و عدم رعایت هریک از آنها از طرف زوجه سبب نشوز است.
ماده 180:
"هرگاه زوجه شاغل باشد، اجرت کارش متعلق به خود او است، مگر اینکه اذن زوج مشروط به ادای بخشی از پرداخت مصارف خانواده باشد."
ماده 132 فقره سوم
هرگاه زوج خواهان آرایش زوجه گردد، زوجه مکلف به آن می باشد.
..............................................................................................................

این ها تنها چند مورد از ماده های این قانون است، که طالبان نیز از آن حمایت کرده اند. همانانی که در جهان به عنوان نماد خشونت و بنیادگرایی و تبعیض شناخته می شدند.

اگر شما هم به تصویب این قانون معترضید و مایلید اعتراض خود را به گوش مسوولان برسانید، پس با ما همراه شوید.

عزیزان و دوستان گرامی!

در ادامۀ واکنش روزهای اخیر در ارتباط با " قانون احوال شخصیه اهل تشیع"، در اعتراض به موادی از این قانون و هم چنین در اعتراض به مخالفت آقای محسنی، برای آوردن تعدیلات در این قانون، تعدادی از زنان افغان تجمعی اعتراضی را، روز چهارشنبه مورخ 26 حمل 1388، ساعت 10 صبح، در مقابل حوزۀ علمیۀ خاتم النبیین برگزار می کنند. برای رساندن صدای زنان افغان به سراسر جهان با ما همراه شوید.

چوپتيا ماتوو

درنو ملګرو او دوستانو، د روان غبرګون په ادامه كوم چې د اهل تشيع د شخصي احوالو د قانون د ځينو مادو او د ځينو د مخالفت په وړاندي په لار اچول شوي دي، په دي قانون كې د تعديلاتو د راوستولو په هكله ځيني افغاني ميرمني د چهار شنبي په ورځ د ۱۳۸۸ كال د حمل د مياشتي په ۲۶ نيټه د سهار په ۱۰ بجو د خاتم النبيين د علميه حوزي په مخ كي يوه اعتراضيه غونډه جوړوي. ټولي نړي ته د افغاني ښځي د غږ په رسولو كې زمونږ سره همغږي شي.


جمعی از زنان افغانستان
برای اطلاعات بیشتر:0774815953
0798620778

۰۴ فروردین ۱۳۸۸

عکس نوروزی


کارته سخی ، کابل
بی ربط: فهیم کوهدامنی مدیر مسوول تلویزیون امروزبه امر دادستانی کل ( لوی سارنوالی ) توسط ریاست امنیت ملی برای 15 روز بخاطر تخطی و کار غیر حرفه ای باز داشت شده است. همچنان یکی از خبرنگاران تلویزیون آریانا را امنیت ملی دیروز توقیف نمود.

۲۵ اسفند ۱۳۸۷

تجلیل از مزاری شیعه یا تحلیل مزاری هزاره ؟



چهاردهمین سالگشت شهید استاد عبدالعلی مزاری و مقاومت غرب کابل در چند برنامه متفاوت تجلیل گردید. اولین برنامه توسط دو رهبر سنتی و کلاسیک هزاره ( محقق ، خلیلی ) ونیز داکترصادق طبق معمول در مدرسه خاتم الانبیا با حضور هزاران شهروند کابل تجلیل گردید و ظاهرا همه در یک صف و از یک زبان صحبت کردند.

گفته میشود که در تجلیل امسال مزاری یک جنگ و نزاع شدیدی بین هزاره ها و پسران فاضل یا صاحبان پروژه علم در خاتم الانبیا بر سر ملکیت مدرسه خاتم الانبیا در گرفته بود که ظاهرا به نفع هزاره ها تمام شد ولی به نظر میرسدکه جنگ و دعوا بعد از تجلیل مزاری نیز ادامه خواهد یافت.

امسال کرزی در تجلیل مزاری شرکت نکرد اما روسای مجلسین و تمام مخالفین کرزی در جبهه متحد شرکت کرده بودند و همه از وی به نیکویی یاد کردند و بر مبارزاتش برای آزادی ، حق و عدالت صحه گذاشتند. بازتاب رسانه ها هم چندان جالب نبودند و مثل همیشه به یک خبر خیلی کوتاه و دراز اکتفا کردند. مثلا تلویزیون طلوع فقط از طریق لمر مزاری را رهبر حزب وحدت خواند که تعدادی هواه خواهانش یک مجلس یاد بود برایش ترتیب داده بودند و فردا یگانه تلویزیونی بود که لوگویش را نیز خونین کرده و بود چند روز پیش زیگنال ها و فیلمهای زمان مقاومت غرب کابل را پخش میکرد ولی به نظر میرسید که حتی آنان دچار ضعف در شناخت مزاری اند و در تولید برنامه چیزی جالبی به ذهن شان نمیرسد.

حزب نما نیز محفلی را در قصر مهتاب سیمینار تحت عنوان " بازخوانی اهداف عدالتخواهانه بابه مزاری " برگزار کرده بود اما هیچ رنگ سیمینار نداشت زیرا همه گفتند و چندی گوش دادند .تفاوت این برنامه با تجلیل محقق و خلیلی آن بود که اولی در فضای باز با تعداد بیشتری شرکت کننده و دومی چوکی هایی کمی لوکس تر و چند آدم کمی نکتایی دار شرکت کرده بودند.

همچنان گفته میشود که استاد رویش و ناصری کجاب در مسجد آقای خمینی و واعظ زاده بهسودی در دارالمعارف ریگریشن دشت برچی و احزاب خورد و بزرگ دیگر هم مطابق زور و نفوذ برنامه هایی در شهر های غزنی و بلخ و بامیان و دیگر جاها چیز هایی از مزاری گفتند.

در کنار این همه برنامه یک سلسله سیمینار های دیگری به همین ارتباط توسط یک نسل تقریبا دسته سومی و جدید توسط نهاد رشد ظرفیت ها وکاهش بیکاری به رهبری رضا کاتب، مرکز آموزشی ستاره به ریاست یاسا چنگیز و شفاخانه وطن به ریاست داکتر محمد ناصر محقق تحت عنوان " مروری بر مزاری " برگزار گردیده بود که همه را به به فکر واداشت که میتوان به مزاری و هزاره ها به شکل دیگری نیز نگاه کرد.

در این برنامه با وجود حضور کمرنگ رهبران سیاسی ، ملا ها و شکم بزرگ ها بیشتر جوانان و روشنفکران دست اول هزاره مثل غلام حسین دای فولادی نویسنده و مشارو ارشد سیاسی ارتش امریکا درافغانستان ، معلم عزیزالله رویش مدیر لیسه عالی و مشهور معرفت ، محمد قسیم اخگر مدیر مسوول روزنامه هشت صبح و تعدادی زیادی از جوانان روشنفکر و متفکر توانستند ابعاد مختلف زندگی هزاره ها و نقش مزاری به بحث پرداختندو سوالاتی جالب ذیل را مطرح کردند:
  • بابه مزاري در تاريخ سياسي جامعه هزاره كي بود و چه نقشي ايفا كرد؟
  • چه باعث شد كه بابه مزاري از يك پيرو صديق ولايت فقيه و طرفدار ايران به يك فرد هزاره گرايي تبديل شود كه حد اقل براي ولايت فقيه و رژيم ايران قابل قبول و قابل تحمل نبود؟
  • چرا بابه مزاري از جنبش شمال به شكل باورنكردني پشتيباني كرد و دليل اين پشتيباني چه بود؟
  • بابه مزاري با يك چهره صد در صد مذهبي و جهادي وارد كابل شد و با يك چهره صد در صد قومي و غير مذهبي از كابل بيرون رفت و شهيد شد و به دنبال خود نيز جنبش نيرومند و بزرگي را براي رستاخيز هزاره ها ايجاد كرد. دليل اين امر چه بود؟ بالاخره بابه مزاري چرا گفت در افغانستان شعارها مذهبي اما عملكردها نژادي اند؟
  • چه شد بابه مزاري حزب وحدت كاملاً شيعي و مذهبي را به حزب وحدت كاملا هزارگي و قومي تبديل كرد؟ دليل اين كار چه بود؟ آيا او واقعاً از شيعه ها احساس نفرت و يا بي نيازي مي كرد؟ آيا او از اهميت حضور و نقش سيدها و روحانيون غيرهزاره در ميان هزاره ها بي خبر بود؟ پس چرا دست به چنان تصفيه و جراحي خطرناك زد؟
  • چه باعث شد كه بابه مزاري از كادرها و گفتمان هاي هزارگي در دوران جنگ هاي كابل به شدت و به گونه باورنكردني حمايت كرد و خودش هم عملاً در همين خط ايستاد؟
  • چه باعث شد بابه مزاري از همسويي با تاجيك ها به همسويي با پشتون ها حركت كند؟ اين نيز از نقطه هاي باورنكردني در تاريخ معاصر افغانستان است. چرا چنين شد؟ بابه مزاري به عنوان چهره صد در صد هزارگي و ضد پشتوني چگونه به متحد جدايي ناپذير پشتون تبديل شد؟ چرا از كنار تاجيك ها دوري گزيد؟ مگر توطيه آي اس آي يا امريكا و انگليس بود؟
  • چرا بابه مزاري در آخر ترجيح داد به سوي چهارآسياب برود و در چنگال طالب اسير شود و كشته شود اما حاضر نشد به سوي شمال شهر برود و به شوراي نظار و مسعود پناه ببرد؟ مگر فاصله از كجا تا كجا رسيده بود؟
  • بابه مزاري براي زمان كنوني ما چه پيام دارد؟
  • چرا از بابه مزاري صد حرف مي زنند ولي نمي گذارند كه بابه مزاري خودش حرف بزند؟ چرا اين سوالاتي را كه بر ذهن همه سنگيني مي كند نمي گويند و حتي اجازه نمي دهند كه اين سوال ها طرح شود؟
تعدادی از این سوالات در پنج گروپ به ریاست آقایان دای فولادی ، عزیز رویش و سه داکتر سیاسی چون رضا علودال، کاظم وحیدی وناصر محقق مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

این برنامه آنقدر جالب بود که برای خانم هایی که کمتر در چنین برنامه ها تا دیر وقت شام مینشینند ، تا اخیر برنامه که با سخنرانی جالب و تاریخی غلام حسین دای فولادی خاتمه یافت ، منتظر ماندند. این سیمینار حد اقل در چهاره سال گذشته در نوع خود بی نظیر بود و خیلی از ابعاد مبارزه و زندگی مزاری و ناگفته های مقاومت دو سال هشت ماهه غرب کابل را بررسی کرد که تحلیل و سیمینار فراموش ناشدنی برای همه شرکت کنندگان بود. در اخیر همه در کتاب پشنهادات و انتقادات و خاطرات چیزهای نوشتند که در فرصت دیگر خواهم نوشت.

یادم رفت بگویم که برای خیلی از کسانی که شوق و حد اقل ادعای سخنرانی های کلیشه ای و سنتی را داشتند ، خیلی زود محفل را ترک کردند.

خیلی از دوستانم نظر داده اند که وبلاگم بیشتر بوی هزارگی میدهد و من نیز میخواهم اینجا اضافه کنم که علاقمندم سر فرصت روی موضوعات مختلف افغانستان بنویسم و مطالبی را که دارم نشر کنم و فکر میکنم که اینجا فضای بازتری برای بحث و گفتگو داریم و من نیز آماده گفتگو با هرنوع نقد ونظر منطقی و علمی. یادمان باشد که نوشتن برای عدالت ، آزادی ، حق و واقعیت های جامعه افغانستان باید بوی چیزی را به مشام کسانی برساند که از استنشاق آن فرار میکنند.

نوشتن در باره هزاره ها به هیچوجه معنی این را ندارد که من میخواهم به دیگران توهین کنم یا حق و آزادی دیگران را کتمان کنم. میخواهم همه آزاد باشند و با صلح و آرامش زندگی کنند و عدالت برای همه آرزوی هر هزاره است. خواستم در باره مزاری بنویسم اما ترسیدم مبادا به هدف نوشتن چیز هایی بگویم که خود و خوانندگان را به اصطلاح اشباع کاذب کنم و با تحلیل های سطحی مزاری را توهین کنم. میخواهم بیشتر مزاری را مطالعه کنم و بشناسم تا اینکه ماشینی بنویسم.

این هم چند عکس و چند مطلب مرتبط :









۲۷ بهمن ۱۳۸۷

افشار و هزاره های بی تفاوت !

افشار زخم خونین کابل اما فراموش شده
ایمیلی از دوست خوب و فعالم رضا کاتب گرفتم که روز جمعه از شانزدهمین سالگشت فاجعه" نسل کشی هزاره های" افشار را تجلیل میکنند. فکر کردم که شاید آدم های شکم کلان زیادی بیایند و خود را بر یکدیگر بفروشند و رسانه ها بازتاب خیلی وسیعی داشته باشند اما حدسم برعکس بود. فقط یک تلویزیون فردا آمد و چند لحظه بعد از کمی آدم ها در این محفل بیرون شد و رفت و شاید هم خوب شد که رسانه ها نیامد تا بی تفاوتی هزاره ها را نسبت به خود شان انعکاس نداد.
چند تا عکس از خود افشار و محفل بی مخاطب افشار در مسجد خمینی در دشت برچی گرفتم . با خود گفتم کجاست این همه داد فریاد عدالتخواهی و حقوق بشراما یادم آمد که به قول بهزاد عزیز سنگر فروشان پروژه علم راه انداخته اند و مردم سرگرم قربانی ها و نذرو نذورات.

در اینجا برف گور بیش از 81 مرد ،زن و کودکانی را پوشانیده اند که در 22 دلو 1371 توسط فاشیست ها و انحصارگرایان جمعیت و اتحاد قتل عام شدند.

ای جان برادر شهید افلاک شدی
مهمان عزیز خالق پاک شدی
گلها همه بیرون کرد سر زخاک
آیا تو چه گلی بودی که زیر خاک شدی
برف خیلی زیاد بود نتوانستم بیابم اینکه در این گور دسته جمعی چه کسانی و چند مرد و زن دفن شده اند ما فقط نام حنیف الله فرزند نجف را که در 22 دلو 1371 شهید شده است ، پیدا کنم . معلوم نیست چند هزار حنیف دیگر همچنان گور های شان گمنام مانده است.

شانزده سال از فاجعه افشار میگذرد اما هنوز وقتی به این ساحه وارد شوی صدای گلوله ها و چیغ و فریاد هزاران انسان بیگناه را میشنوی که استمداد میطلبند اما بدبختانه این جامعه همچنان کر است.


سايت "سازمان ديده‌ بان حقوق بشر":

"رحيم کنگ‌فو" يکی از وحشی‌ترين قوماندانان "شورای نظار" در مصاحبه‌اش گفته ‌است:" ما در تايمنی ـ کابل ـ منطقه هزاره نشين وارد شديم در يک روز 300 تا 350 نفر را کشتيم، اتفاقا در يک خانه هزاره وارد شدم يک طفل شير خوار را ديدم، برچه کلاشينکوفم را به دهنش گذاشتم٬ شروع کرد به مکيدن، من هم تا حلقش فرو بردم و کشتمش". همین گزارش را در ویب لاگ "یاد داشت های از کابل" نیز می توانید ملاحظه کنید.

بیرارو دردی که بر مو گذشته

ده تاریخ جوره شی را کس ندیده

الیگو چیز بوگی دل مو کبابه

که تاهنوز افشار مو خرابه


این کودکان نیز در محفل یک سرود هزارگی تقدیم به خاک خفتگان افشار کردند و غم شریک بازماندگان قربانیان شدند اما افسوس که رهبران شان تفاهم کرده اند و مصلحت می بینند که سکوت کنند و هیچ از افشار نگویند تا مبادا موقعیت شان به خطر بیافتد.

علی امیری نویسنده و پژوهشگر: عاملان فاجعه افشار گناهکار اند زیرا خود مستقیم در جنگ دخیل بودند . ما نیز گناهکاریم زیرا با وجود شناخت عاملان قصدا سکوت کردیم در این گناه شریک شدیم و نتوانستیم که فضای گفتگو را میان یکدیگر به وجود بیاوریم و این گفته در مورد جنایات سه دهه اخیر نیز صدق میکند.



احمد بهزاد: جنبش عدالتخواهی غرب کابل در سه محور میجنگیدند: اول یک جنگ فرسایشی نابرابر تمام امکانات جنگی به دست دشمن بود و خانه های مردم بیگناه راهدف قرار میداد. دوم محور دولت به اصطلاح نام نهادی که انحصار طلبی و حقخوری میکرد و فقط میخواست خودش حکومت کند وبس. سوم جبهه سنگر فروشان و گرگان در لباس میش بودند که از داخل تیشه به پای ما زدند راه برای تجاوز ، غارت و قتل عام را هموار ساختند. این سومی یکی از خطرناکترین جبهه ای بود که مقاومت غرب کابل را به مخاطره انداخت و صفحه تاریخ را سیاه کرد.


بیشتر آدم هایی را که در عکس باتلفون های مدرن همراه میبینید. شانزده سال پیش 10 سال بیش نداشتند درست نمی فهمیدند که فاجعه چیست و حالا به سخنان رهبر شهید شان گوش میدهند که چگونه عاملان را به مردم معرفی میکرد.



مسجد خیلی خالیست حتی دور تا دور مسجد را پر نشده است. فکر کنید بیش از صد نفر مخاطب نبود تا برای افشار چند لحظه ای گرد هم آیند.افشار مثل همیشه همچنان تنهاست حتی تنها تر از سال گذشته.



عباس نویان شاکی است که چرا این برگزار کنندگان تجلیل از شانزدهمین سالگشت فاجعه افشار وی را خبر نکرده اند ولی حضرت وفا ولسوال اشترلی - جوانترین ولسوال افغانستان نیز چشمانش را بسته است تا صدای بیگناهان افشار را از کوچه های دشت برچی بشنود.



این دوست از خانواده های قربانی فاجعه افشار است و میگوید که تعدادی در افشار سعی دارند فاجعه افشار هرگز برگزار نگردد و امسال هم آنان را منع کرده بودند یا بهانه آورده بودند تا از قربانیان اصلا یادی نگردد. اما حالا چشمانش را اشک پر کرده است و با دقت به وکیل جسور و متعهد شان احمد بهزاد گوش میدهد.



استاد کاظم یزدانی که برای هویت این قوم جان میکند از ساعت11 پیش از چاشت از دوغ آباد برچی تا مسجد خمینی با شکم گرسنه آمده است و از نبود مردم حیرت زده شده است. طاقت فرسا تر از آن هوای سرد مسجد است که حتی برای بخاری هایش کسی پول نداده تا گرم شود. ساعت پنج بعد از ظهر است و از کاظم یزدانی خواسته میشود که اگر سخنی دارد بگوید ورنه یک دعا و تمام. اما سردی هوا و سرفه های ممتد وی مانع میشود تا شکایت کند که هنوز شانزده سال پس از قتل عام افشار سند و آمار دقیقی از این کشتار و نسل کشی در دست نیست و میترسد که تا چند سال دیگرهمه مقاومت ها و ارزش های غرب کابل فراموش گردد. عجیب است این قوم حتی حضور نظامی و سیاسی این همه کشور ها این مردم را بیدار نکرده است !!!

چند مطلب مرتبط در این باره :

بیانیه نهضت مدنی افغانستان (نما) به مناسبت شانزدهمین سالروز فاجعه خونین افشار

افشار زبان گویای مظلومیت و حق تلفی است

سالگره فاجعه افشار نرسیده است؟

شرح عملیات جنایت افشار

زخم افشار تا آخرین صفحه تاریخ تازه خواهد ماند

از سالروز فاجعه افشار گرامی داشت بعمل آمد!

Massacre and Mass Rape in Afshar

۲۲ بهمن ۱۳۸۷

در انتظار تو ام بیا بیا







امروز روز خیلی سرنوشت ساز و مهم برای هزاره هاست. الهه سرور یگانه دختر سنت شکن هزاره ، یگانه زن محکوم تاریخ استبدادی افغانستان ،یگانه رقابت کننده زن موفق در چهار دوره ستاره افغان است که حتی داوران و گردانندگان ستاره افغان را نیز واداشته است تاغیر مستقیم وی را تشویق به مقاومت کند.

وقتی الهه سلطان جادوگر ستیژ دوره چهارم را حذف کردند و مردم برایش رای ندادند به قول اسد بودا همه ما مردمان که عاشق صدایش هستیم ، یک نوع عذاب وجدان پیدا کردیم.دیگر شب های جمعه و شنبه لحظه شماری نمی کردیم. برنامه ستاره افغان کاملا رنگ باخته بود شاید شما هم حس کرده بودید. اما بالاخره بعد از سه سال طلوع تغییر سیستم داد که بعد از حذف شش رقابت کننده امسال باز مردم را مجبور کرد که دست به موبایل ها ببرند و ستاره مورد علاقه شان را در رقابت باز گردانند.

دلم هیچگاه به اندازه امروز دلهره نداشته است حتی سال گذشته در قسمت سخی زاده با آنکه خیلی دوستان را تشویق به رای دادن مینمودم خودم رای زیاد ندادم. اما در قسمت الهه نمیدانم که چرا اینقدر مسحور صدا و چهره جذاب و مدرن هزارگیش شده ام.

دوستم بلال نوروزی از لندن http://www.elahasorur.org/ و صمیم همرازwww.elaha.cjb.net از کابل دو وب سایتی را که برای الهه جان ساخته بودند ، فرستادند. اسد جان بودا مثل همیشه تحلیل جالبی در کابل پرس کرده بود که دید ما را نسبت به الهه جان بیشتر بازتر کرد.

خلاصه در این روز ها در دفتر کار نمیکنم. هوش فکر و خواب ما را این الهه جادوگر برده است. دیشب حسین هزاره از مرکز آموزشی ستاره زنگ زد که کمیته حمایت از الهه سرور18000 سیم کارت خریده است . طوری که وعده کرده بودم ، 100 عدد سیم کارت را من نیز خریدم. دیشب سر" نماز بعد از سالها "الهه را دعا کردم تا آنچنانکه خواستار برآورده شدن هرگونه آروزی مردمش شده بود ، خودش نیز با غرور قدم بر ستیژ پیروزی بگذارد و مثل ماه نو بدرخشد ماه مجلس ستاره افغان شود و ما را قوت و ایمان و یک کمی غیرت مدرن دهد تا برایش رای دهیم.

جالب است کسانی مثل دوکانداران مندوی کابل ، شورا های قومی ، مراکز آموزشی ، موتر فروش ها ، زمین فروش ها ، رهبران سیاسی و غیره که سال گذشته برای سخی زاده شورا ها و کمیته ها ساخته بودند اما امسال حتی تلفن های شان را نیز خاموش کرده اند و خود در تنهایی فقط از صدای جادوگر الهه تلذذ میکنند.

امروز مردم افغانستان ، خصوصا زنان و هزاره ها و گردانندگان طلوع و ستاره افغان ثابت خواهند کرد که معیار انتخاب برای شان چیست؟

فقط تا عصر امروز !

دلم می تپد !

خدا یا ! فقط چند رای بیشتر به نفع الهه و پیروزی !

۲۰ بهمن ۱۳۸۷

تجلیل از شهادت حسین علی یوسفی در کابل

شهید حسین علی یوسفی - رهبر حزب دموکراتیک هزاره های پاکستان

احمد بهزاد نماینده مردم هرات


حسین فهیمی نماینده مردم سرپل

داکتر محمد علی ستیغ نماینده مردم دایکندی

قربان علی فصیحی نماینده حزب وحدت کریم خلیلی
اکرم گیزابی رهبر حزب نهضت مدنی افغانستان ( نما )


ذوالفقار امید رهبر حزب کار و توسعه

شریف شرافت

استاد حاجی کاظم یزدانی - پژوهشگر و تاریخ نویس

بدون شرح

استاد عبید الله نجاتی و دوست امریکاییش - استادان دانشگاه امریکایی افغانستان

سه وکیل سیاسر هزاره در پارلمان

کاظم وحیدی فعال دشت برچی نیز چرت میزند


شریف وطن دوست نیز متفکرانه دنبال سوژه است