۱۹ آذر ۱۳۹۰

شیرهای خراسان میروند تا فرزندان گاندی را درهم بکوبند




لحظه ی شادی و سرور تاریخی شیر های افغانستان با پیروزی  بر نیپال در استدیوم جواهر لعل نهرو ، شهر دهلی ، هندوستان


پیروزی تیم ملی فوتبال افغانستان در مرحله نیمه نهایی بر تیم ملی نیپال و راه یابی به دور نهایی جام مسابقات کنفدراسیون جنوب آسیا یک رویداد تاریخی و مهم در فوتبال افغانستان است.درخشش افغانستان با وجود مشکلات و ناهنجاری های اجتماعی – سیاسی جاری میتواند نشان دهنده رشد ورزش و نگاه مردم به ورزش و تلاش شبانه روزی ملی پوشان کشور باشد.

در رده بندی فیفا افغانستان در رده 174 است و تا دو روز دیگر به مصاف هند میرود که در رده بندی فیفا در رده 154 قرار دارد .این اولین باری است که در یک مسابقه نهایی افغانستان با هند روبرو میشود .این در حالیست که در شروع این جام اولین رویارویی این دو کشور با تساوی پایان یافت.کارشناسان پیش بینی کرده اند که افغانستان با تغییراتی که از سال گذشته در کیفیت بازی شان آورده اند ، برنده این جام خواهند شد و از حالا ترس وجود تمام هند را فراگرفته است.

در ده سال اخیر فرصت های زیادی در ورزش افغانستان از دست رفت ولی با آنهم رشته های مختلف ورزشی از جمله تکواندو،باسکتبال ، حالا فوتبال و دیگر رشته ها توانستند افتخارات زیادی برای افغانستان بیاورند و پرچم افغانستان را به اهتزار درآورند.این جرقه هایی است که میتواند به همبستگی ملی به ویژه در بین جوانان افغانستان تقویت شود اما متاسفانه حکومت کمتر فرصت برابر برای همه ولایات مهیا ساخته است تا این حس وطندوستی و وحدت ملی از شعار به شعور مردم تبدیل شود.

فوتبال بازی جوانمردانه و گروهی است که هر پاس خوب میتواند به نتیجه خوب و امتیاز خوب بیانجامد. فوتبال بازی دروغ  و تک فردی نیست. بازی جمعیست که نتیجه هر برد و باخت آن اشک شوق را در چشمان میلیون ها علاقمند جاری می سازد.فوتبال بازی شوق و شور ونمایش اوج قدرت انسان است ، فوتبال بازی زندگی مشترک انسان هاست. بازی هیجان و تحرک و تلاش جمعی است. فوتبال سلطان بازی های جمعی است و یکی از راه هایی است که میتواند نام افغانستان را به عنوان یک ملت با عزت نزد جامعه جهانی به ثبت برساند.

وقتی اشک شوق و شادی تاریخی را در چشمان بازیکنان کشور تحت پرچم افغانستان که از خوشی زیاد اشک میریختند ،را دیدم ، یک لحظه همه بدبختی های فعلی را فراموش کردم و خودم را در کشوری یافتم که نیپال وبوتان  همه جنوب آسیا در برابرش زانو زدند و چشمان ترسان و بدن های لرزان بازیکنان هندی که از تقابل با افغانستان بی خواب شده اند ، در برابرم مجسم شدند به افغانستانی بودنم افتخار کردم اما کاش این سرزمین در همه امور چنین باشد.

کاش زمامداران حاکم این بازی نهایی جوانان مان را تماشا کنند و عرق ریزی و زحمت را ببیند و درس بگیرند که نباید با عزت جامعه ای بازی کنند که ورزشکاران و فوتبالیست های شان در میدان های بین المللی با چه فداکاری ها و صداقت فقط برای افغانستان و به نام افغانستان بازی می کنند نه برای نان و نام.

راه یابی به دور نهایی چه اول یا دوم خود پیروزی بزرگ در تاریخ فوتبال افغانستان است .دولت و سرمایه گذاران ملی باید توجه جدی به این فرصت ها داشته باشند.هرگونه فراهم آوری امکانات و حمایت های درازمدت از این جوانان در هر رشته خصوصا فوتبال میتواند نه تنها به رشد ورزش فوتبال کمک کند بلکه سود اجتماعی و اقتصادی آن میتواند ما را به آینده ورزش امیدوار نماید.

۱۲ مهر ۱۳۹۰

کمیسیون صلح کرزی سر چند ربانی دیگر را خواهد خورد؟




  
منبع عکس: انترنت
 
کشته شدن برهان الدین ربانی معلوم نیست چقدر بر اوضاع امنیتی تاثیر خواهد داشت اما معلوم است که در یک هفته دو حمله خیلی وحشیانه زنگ خطر را بیشتر از گذشته برای مردم به صدا درآورد که حکومت و در مجموع دولت ما را از مشروعیت نیم بند حکومیت اش نیز فرو خواهند ریخت. باید این حملات برنامه ریزی شده را قبل از کنفرانس بن دوم جدی گرفت.بگذریم از اینکه ربانی کی بود و چه کار هایی خوب یا بدی در زندگی اش انجام داد. هستند کسانی که حالا از او خواهند نوشت.

هفته گذشته دقیقا صبح پس از حملات طالبان بر سفارت امریکا و پایگاه مرکزی ناتو در کابل وقتی میامدیم دهلی حدود دو نیم ساعت در قطار بی قطار میدان هوایی کابل منتظر تلاشی بودیم و هر لحظه این افغان ها متاسفانه از قطار بیرون میشدند یا به بهانه های مختلف بی نوبتی میکردند. یک کافر امریکایی نیز در قطار ما بود یادم هست که حدود ده بار از قطار بیرون شد و از شانه افغان ها میگرفت دوباره در اخیر قطار ایستادش میکرد. در قطار بحث بر سر این بود که آیا ما افغان ها به قانون احترام میگذاریم یا مفهوم نظم و انظباط را در زندگی خود درک کرده ایم یا نه؟ قریب بود که پرواز کام ایر را از دست دهیم.حتی اطفال کارمند کام ایر نیز این مشکل را درک نمی کردند و حرف خود را میزدند.

در دفتر راجستر پولیس در دهلی بود که همه مردم در سالون انتظار در چوکی منتظر نوبت بودند افغان های با غیرت ما با تاریخ 7000 سال خویش بدون نوبت میامدند ولی پولیس های هندی با تمسخر میگفتند:" شما افغان ها لطفا نوبت را مراعات کنید و نظم و قانون را یاد بگیرید که برای کشور تان خوبست." ولی تا زمانی که نوبت ما هم رسید مشکل همچنان ادامه داشت و افغان ها بی نوبیت میکردند و توجهی به نظم نداشتند.

دیشب رسانه های هندی کمربند محافظتی پولادین را The so called Ring of Steel”" نامیدند و " کمیسیون صلح حکومت" و " طالبان خوب و بد" را به سخره گرفت. رسانه ها و تحلیلگران هندی هنوز معتقدند که چیزی بنام "طالبان خوب و بد" وجود ندارد. هرچه طالب است همه بد اند و دولت افغانستان بیهوده تلاش میکند که مردم رافریب دهد و باج به طالبان دهد.اما جالب بود که هنوز همه پشتون ها را طالب نمی دانند.

در ساحه لاجپت نگر هم افغان های مهاجر ومسافر نظریات متفاوت دارند . کسی این را یک ضایعه برای مردم میداند، کسی خوش است، کسی طالبان را بد میگوید ولی در مجموع همه از آینده و ادامه این وضعیت نگران اند. ما نیز مثل دیگران نگران کشوری هستیم که در هر کجای دنیا به نام های مختلف از آدرس نا مبارک آن توهین و تحقیر میشویم. پاسپورت های ناچل افغانی لکه ای است که توسط طالبان و حلقات همفکر آنان تاریخ ما و آینده ما را تار نشان میدهد.

باید دید که بن دوم به نفع کیست؟ طالبان ، همسایه ها ، خارجی ها ، مردم ، حلقات فرصت  طلب حکومت  ،مخالفان سیاسی ؟ ولی هر چی باشد باید مردم جدی گرفته شوند و ما خود نیز از کنار این حوادث پی در پی به سادگی نگذریم.باید دید که  آقای کرزی بعد از دوسال سیاست نرم و ملایم حالا که آقای کرزی به سفر به دهلی جدید قبله خود را سوی هند کرده است  چی می کند ؟ جهان تماشا میکند که آیا ما افغان ها ظرفیت و فرهنگ استفاده از چنین فرصت های طلایی در منطقه را در این سال های پسین یاد گرفته ایم یا نه؟ هرچه باشد این سفر و چرخش موقف کرزی را به فال نیک میگیریم؟


۱۲ مرداد ۱۳۹۰

کاش قومای مدیر محصلان می بودم



این روز ها بخاطر دیپلوم لیسانس بعد از هفت سال روزه به دهن میروم تا با مامورین نسبتا کلاسیک دانشگاه کابل سر و کله بزنم.

امروز وقتی رفتم ترجمه نمرات چهار ساله ام را از دیپارتمنت آی تی بگیرم ، پسرکی که تازه شامل کار شده است با نکتایی سرم غر و فش میکند که چرا بالای ترجمه انگلیسی اش ایراد میگیرم. چند بار اشتباه چاپ کرد و بالاخره با بی حوصلگی تمام آخرین کاپی را چاپ کرد و بدستم داد و گفت که اگر این بار غلطی بگیرم کارم را برای هفته بعد میگذارد.
به هر حال رفتم تا امضای مدیریت محصلان را بگیرم آنجا نیز چند جوان ظاهر نیرومند و پرکار پشت میز نشسته اند و امضا میکنند و کتاب های زرد رنگ و رو رفته را ورق میزنند تا هویت ات را بیابند.منتظر بودم که کار هایم تمام شوند. کسی داخل آمد و نامش در ترانسکریپت یا نمرات چهار ساله بدون تخلص بود و در دیپلوم با تخلص آمده بود.


متقاضی که از دوستان مدیر محصلان بود با مدیر دیگر که کارهایم زیر دستش بود ، احوال پرسی نسبتا چربی کردند و از او خواست که تخلص اش را در ترانسکریپت اصلاح کند اما مدیر اول مخالفت کرد که ما اسناد نداریم براساس چی این تغییرات را در نام خودت روی اسناد بیاوریم و خیلی بحث و استدلال بالاخره مدیر جوان دومی گفت:" خلاصش کو قومای مدیر محصلان اس."

به اسناد خود نگاه کردم دیدم ،پاسپورتم بجای تخلص نام پدرم را نوشته اند. در دیپلومم تخلص ندارم. ترانسکریپتم را به سختی ترجمه کرده اند اگر قرار باشد زیاد اشتباه شان را بگیرم کارم را معطل میکنند و اگر این اسناد هایم زیاد معطل شوند بورسیه ماستری را از دست میدهم.
سعی کردم این گپ ها را مثل هزاران محصل دیگر که روی سبزه های دانشگاه کابل خوابیده بودند نادیده بگیرم و پی کار خود بروم. سه هفته تمام است که کارهایم هنوز تمام نشده است. دعا میکنم که کاش قومای مدیر محصلان می بودم!

۱۹ تیر ۱۳۹۰

متن کامل پیش نویس توافقنامه استراتژیک میان افغانستان و آمریکا





متن کامل پیش نویس توافقنامه استراتژیک میان افغانستان و آمریکا که قرار است در لویه جرگه به بحث گذاشته شود به شرح زیر است اما تا جاییکه خواندم روح متن روان نیست و ترجمه شده است. به نظر شما این متن چقدر میتواند اساس یک توافقنامه باشد؟

ماده اول
: هدف: این توافقنامه، اصول و نیازهای اساسی را که تبین‌ کننده‌ حضور درازمدت، فعالیت‌ها و هماهنگی‌های نیروهای آمریکایی در افغانستان است، مشخص می‌کند.

ماده دوم
: کلیه مؤسسات و املاک موجود در خاک افغانستان (بر اساس فهرست تنظیمی از سوی آمریکا) طی دوره حضور نیروهای آمریکایی بر اساس این توافقنامه در اختیار آمریکا قرار می‌گیرند و نیروهای آمریکایی از زمان اجرای توافقنامه، حق استفاده از آنها را دارند.

ـ نیروهای آمریکایی شامل وضعیت تمامی نیروها اعم از نظامی، غیرنظامی، تمامی اموال و دارایی‌ها و تجهیزات این نیروها در خاک افغانستان می‌شود. اعضای نیروهای آمریکایی شامل تمامی افراد وابسته به ارتش آمریکا، نظامیان آمریکایی مأمور در پیمان آتلانتیک و شاغلان بخش‌های بازسازی و خدمات انسانی می‌شود.

ـ اعضای غیرنظامی نیز شامل غیرنظامیانی است که در وزارت دفاع آمریکا فعالیت می‌کنند و یا بنا برضرورت‌های امنیتی در قالب نیروهای پشتیبانی فنی، تخصصی، اطلاعاتی و مشورتی در افغانستان حضور دارند.

ـ تمام پیمانکاران طرف قرارداد با آمریکا و کادری که با آن شرکت‌ها همکاری می‌کنند، اعم از شهروندان آمریکایی یا اتباع سایر کشورها که به هدف تأمین خدمات و امنیت نیروهای آمریکایی در افغانستان حضور داشته باشند.

ـ کلیه کسانی که در فراهم ساختن وسایل نقلیه‌ی ایمنی به ویژه بر اساس در عرصه نظامی برای تردد در جاده‌ها و انتقال افراد و تجهیزات نقش دارند.

ـ وسایط نقلیه نظامی که در عملیات نظامی با پلاکاردهای ویژه بر اساس نظام معمول در آمریکا، کلیه تجهیزات دفاعی و هجومی که نیروهای آمریکا و همکار در جنگ‌های متعارف به آنها نیاز داشته و از آنها استفاده می‌کنند.

این تجهیزات شامل سلاح، ادوات و تجهیزات نظامی بوده و به هیچ‌وجه به آنها سلاح‌های غیرمتعارف اطلاق نمی‌شود.

ـ ‌انبارهای مورد نیاز برای حفظ تجهیزات نظامی و غیرنظامی مورد استفاده نیروهای آمریکایی.

ماده سوم
: تمامی نیروهای نظامی آمریکا و عناصر غیرنظامی به هنگام انجام عملیات نظامی و پاکسازی باید طبق قوانین آمریکا عمل کرده و به آن احترام بگذارند. ایالات متحده وعده می‌دهد که تدابیر لازم را برای احترام به قوانین و عرف افغانستان به‌کار بندد.

ماده چهارم
: با هدف واکنش به هرگونه تهدیدات داخلی و خارجی علیه افغانستان و نیروهای آمریکایی و همپیمان حاضر در افغانستان و تحکیم همکاری‌ها برای شکست تشکیلات مخالفان (طالبان و القاعده) شکست سایر گروه‌های قانون‌شکن در این کشور، دو طرف توافق کردند تا:

۱- دولت افغانستان کمک‌های موقتی را از نیروهای آمریکایی به منظور تقویت ارتش ملی و پلیس ملی جهت حفظ امنیت و ثبات در این کشور دریافت کند. از جمله‌ این کمک‌ها، همکاری در عملیات نظامی علیه تشکیلات القاعده، گروه‌های تروریستی و گروه‌های ناقض قانون خواهد بود.

۲- عملیات نظامی بر اساس این توافقنامه در کمیته مشترک بررسی، هماهنگ و اجرا می‌شود. مدیریت کمیته مشترک و فرماندهی عملیات ویژه به عهده نیروهای آمریکایی خواهد بود. در صورت ضرورت انجام عملیات یکجانبه از سوی نیروهای آمریکایی، فرماندهی نیروهای آمریکایی در کمیته مشترک طرف افغان را از نتایج عملیات مطلع خواهد ساخت.

۳- طرفین توافق دارند که به منظور تحکیم توانمندی‌های امنیتی و مقابله با هرگونه تهدید احتمالی در آینده که از داخل یا خارج متوجه افغانستان و آمریکا می‌شود، آمادگی لازم را کسب کنند.

بدین منظور آمریکا می‌تواند در مناطق شنیدند، شورابک، قندهار، بگرام و خوست افغانستان پایگاه دائمی ایجاد کند. ضمنا ایالات متحده در صورت نیاز و طبق بررسی و اعلام نیاز کمیته مشترک نظامی در سایر نقاط افغانستان نیز اقدام به تأسیس پایگاه موقت، دائمی و یا عملیاتی خواهد کرد.

قوانین و ضوابط حاکم بر پایگاه‌های موقت تا زمان استفاده نیروهای آمریکایی و مشترک، طبق قوانین ارتش آمریکا خواهد بود. در این زمینه ضوابط و عرف افغانستان محترم می‌باشد. اجرای عملیات باید بر اساس قوانین دولت آمریکا و قوانین بین‌المللی باشد. رعایت اصل حاکمیت افغانستان و منافع ملی این کشور به شیوه‌ ای که دولت افغانستان تعیین کرده، مد نظر طرفین خواهد بود.

ماده پنجم
: دارایی‌ها تمامی ساختمان‌ها و تاسیسات غیر منقول موجود در اراضی که از زمان اجرای توافقنامه در اختیار نیروهای آمریکایی قرار دارند، تحت حاکمیت دولت آمریکا است.

دولت آمریکا مسوولیت ساخت، بهینه‌سازی، توسعه مؤسسات در این اراضی را برعهده دارد. در صورت استفاده مشترک از این اراضی طرفین بر اساس میزان استفاده مسوولیت بازسازی، ساخت و توسعه مؤسسات را برعهده خواهند داشت. تمامی تجهیزات، اموال و دارایی‌های منقولی که وارد افغانستان شده و یا در داخل قلمرو افغانستان پدید آمده است به نیروهای آمریکایی و شرکت‌های طرف قرارداد آمریکا تعلق دارند.

ماده ششم
: عبور و مرور

۱- موترهای نظامی و غیرنظامی مورد استفاده نیروهای آمریکایی و شرکت‌های همکار حق ورود یا خروج از افغانستان را دارند. اصول عبور و مرور در کمیته مشترک تعیین می‌شود.

۲- هواپیماهای نظامی و غیرنظامی آمریکا بر اساس قرارداد با وزارت دفاع آمریکا حق پرواز در خطوط هوایی افغانستان را دارند و می‌توانند برای سوخت‌گیری در خاک افغانستان فرو بیایند. کمیته مشترک تسهیلات مناسبی را برای حرکت این هواپیماها فراهم می‌کند.

۳- مسؤولیت نظارت و کنترل حریم هوایی افغانستان از زمان اجرای توافقنامه تا زمان حضور نیروهای آمریکایی و عملیات علیه تروریسم به نیروهای آمریکایی واگذار می‌شود. پروازهای غیرنظامی افغانستان با توافق طرفین به صورت موقت یا دائم به صورت مشترک یا بنابر ضرورت به دولت افغانستان واگذار می‌شود.

۴- هیچگونه مالیات به موترها و هواپیماهای دولت آمریکا اعم از نظامی و غیرنظامی که بر اساس قرارداد با وزارت دفاع در افغانستان فعالیت می‌کنند، تعلق نمی‌گیرد. ضمن آنکه آنها از بازرسی نیروهای امنیتی از افغانستان مصون خواهند بود.
 
ماده هفتم
: قراردادها نیروهای آمریکایی بر اساس قوانین آمریکا اجازه عقد قرارداد برای خرید مواد و دریافت خدمات لازم در افغانستان را دارا بوده و آنها را از هر منبعی که بخواهند تهیه می‌کنند. نیروهای آمریکایی بنابر ضرورت و درخواست دولت افغانستان، اطلاعات مربوط به اسامی شرکت‌های وارد کننده طرف قرارداد و مبالغ قراردادها را در اختیار مقامات افغان قرار خواهند داد.

ماده هشتم
: خدمات و ارتباطات

۱- نیروهای آمریکایی مجاز به هر گونه اقدامی در جهت تولید و یا افزایش استفاده از آب، برق و ارتباطات در موسسات و اراضی تحت اختیار خود متناسب با نیاز بوده و کمیته مشترک را مطلع می‌کنند.

۲- نیروهای آمریکایی مسؤول فعال‌سازی شبکه مخابرات بر اساس قوانین آمریکا و اتحادیه بین‌المللی مخابرات بوده و بنابر این می‌توانند از تجهیزات و خدمات ویژه برای فعال سازی سیستم‌های مخابراتی استفاده کنند.

۳- بر اساس این توافقنامه نیروهای آمریکایی از پرداخت هر گونه مالیات برای استفاده از این سیستم ارتباطی معاف می‌باشند.

۴- ایجاد هر گونه طرح و زیرساخت‌ارتباطی توسط دولت افغانستان که می‌تواند مشکلات امنیتی به وجود آورده و یا مورد استفاده گروه‌های تروریستی قرار گیرد باید در کمیته مشترک مورد بررسی و توافق طرفین قرار گیرد.

ماده نهم
: مسؤولیت حقوقی

۱- مسوولیت حقوقی و قضایی کلیه نیروهای آمریکایی اعم از نظامی و غیرنظامی و شرکت‌های طرف قرارداد و همکاران آنها بر عهده‌ی دولت آمریکا است.

۲- در صورت درخواست دولت افغانستان مبنی بر واگذاری مسوولیت حقوقی پرونده‌هایی که در آن نیروهای نظامی و غیرنظامی آمریکا مرتکب جنایات عمدی یا غیرعمدی شده باشند، این امر توسط طرف آمریکایی مورد بررسی قرار گرفته و پاسخ حقوقی به دولت افغانستان ارائه می‌شود.

۳- نیروهای آمریکایی آغاز تحقیقات جنایی و نتایج بررسی محاکم قضایی در خصوص متهمان را به کمیته مشترک گزارش خواهند داد.

۴- در صورت بازداشت نیروهای نظامی یا غیرنظامی آمریکا توسط مقامات افغانستان، این نیروها فوراً به مقامات آمریکایی تحویل داده می‌شوند.

۵- در صورت وجود شاکی خصوصی در مورد مرتکبان جنایی نیروهای آمریکایی و درخواست مقامات افغانستان، همکاری لازم از سوی طرفین در زمینه‌ی انجام تحقیقات، جمع‌آوری ادله، اطلاعات و تضمین‌روند عادلانه‌ محاکمات صورت می‌پذیرد.
۶- مادامی که خطر تروریسم در افغانستان باقی است، فرقی بین مسلح بودن یا غیرمسلح بودن، داشتن یونیفرم نظامی یا غیرنظامی برای مرتکبان جنایی از نیروهای آمریکایی وجود ندارد. این بخش از توافقنامه‌ی استراتژیک که ناظر بر توافقات نظامی و امنیتی است، اساس توافق آینده دولت افغانستان و آمریکا می‌باشد.


۱۱ تیر ۱۳۹۰







نام کارگاه:                     آموزش وبلاگ نویسی

آغاز کارگاه:                   15 جولای

مدت:                            دو هفته

زمان:                            05:00 – 07:00 عصر ( شنبه ، دوشنبه ، چهارشنبه )

آخرین مهلت ثبت نام:     13 جولای

ظرفیت پذیرش:             15 نفر               

توضیحات:

روزنامه نگاری شهروندی عبارت از مفهومی است که در آن اعضای یک جامعه در روند جمع آوری ، گزارش دهی ، تحلیل و تکثیر اخبار و اطلاعات سهم فعال دارند.یکی از اهداف روزنامه نگاری شهروندی این است که هر شهروند بدون داشتن تخصص حرفه ای روزنامه نگاری بتواند از وسایل جدید تکنالوژی رسانه و تکثیر آن از طریق انترنت استفاده نموده و با اشتراک دیگران بستری برای بحث های گسترده و جامع و بی طرف و مبتنی بر حقایق ایجاد نماید.


بطور نمونه داشتن یک وبلاگ و یا عضویت در سایت های مشهور فیس بوک، تویتر، یوتیوپ و یا ده ها سایت رسانه اجتماعی دیگر و بیان نظرات شخصی، گروهی و صنفی را بدون میانجی در این کارگاه های کوتاه مدت فرا خواهید گرفت و فرصت آن را خواهید یافت تا بصورت مستقیم با کسانی که در داخل افغانستان از طريق این وسایل زندگی شان راتغيیر داده اند و آموخته اند ، صحبت کنید و تجارب و نظریات خویش را با یکدیگر شریک سازید.


این کارگاه بیشتر روی وبلاگ نویسی به عنوان بخشی از روزنامه نگاری شهروندی به صورت حرفه ای تمرکز خواهد داشت و شما فرصت آن را خواهید یافت تا با مفهوم و فلسفه وبلاگ آشنا شده و در نهایت وبلاگ خود را ایجاد نمایید و یا اگر وبلاگ دارید برای غنی ساختن و حرفه ای تر شدن آن از تجارب وبلاگ نویسان مشهور افغانستان و جهان بیاموزید و از تجارب خود نیز به آنان بگویید و با همفکران و و بلاگ نویسان دیگر آشنا شوید.

نکته: خانم ها اولویت داده میشوند !

تماس: y.entezar@ach.af ; p.ibrahimi@ach.af  و 0795121748 ، 0793705320

آدرس: خانه 582 ، عقب دانشگاه کاتب ، سرک شورا ، کارته سه ، کابل

وبسایت: www.ach.af

۱۸ خرداد ۱۳۹۰

ضحاک عزیز ، میشرمم بعد از عروجت می نویسم




دیروز صبح تازه کمپیوترم را روشن کرده بودم که زنگ گوشی به صدا در آمد.صدای حزن آلود آصف آشنا آنطرف گوشی پیچید:" انتظار عزیز سلام ، خبری بدی برایت دارم. ضحاک را سربریدند.چی کنیم؟ ".

ضحاک را زمانی که برای جمع آوری سلاح با دایاگ کار میکردم چند باری در جلسات رسمی دیده بودم. مهرآیین عزیز نیززیاد از او میگفت و همه بچه ها و همکاران میگفتند مرد محکمی است در برابر بی عدالتی ها. ضحاک یکی از یادگارهای مزاری بزرگ بود که بامیان را به مرکز اعتراضات مدنی تبیدل کرده بود.کاهگل سرک ها ، تقدیر نامه به خر ها ، کاریکاتور ها و ده ها موارد دیگر را که بامیانی ها و رسانه ها بخاطر دارند ، نمونه های تعهد این مرد عدالت خواه بوده است.

ضحاک مثل ضحاک در مقابل نابرابری ها ایستاد ولی متاسفانه میراثخواران مزاری فقط بعد از او پیام تسلیت دادند و چند روزی دیگر از تریبون های خویش غمنامه نشر خواهند کرد. ما جامعه مرده پرست هستیم و مثل مزاری و یاران و مثال او وقتی مردند بزرگی چون کوه شان را بعد از مرگ درک میکنیم.ضحاک آخرین رسالتش را در پنجم جوزا با سهمگیری در تجلیل از تولد رهبر شهید انجام داد و قرار است در کنار مزار رهبرش مزاری بزرگ صبق وصیت خودش بیارامد.

حال باز ما مانده ایم بی مزاری و ضحاک.چند قطره اشک تمساح خواهیم ریخت و خیلی زود مثل دیگر نسل کشی های تاریخ افغانستان اینگونه جنایات را فراموش میکنیم.سوال اینست که بعد از چه کنیم و چگونه از خود و حیثیت خود دفاع کنیم؟ چطور از نخبگان خود حمایت کنیم؟ تا بکی منتظر میراثخواران باشیم تا مهر تایید برای اعتراض ها دهد؟ بهسود نیز در آتش میسوزد و راه غوربند و غزنی نیز نا امن شد پس دیگر در محاصره کامل اقتصادی و اجتماعی هستیم؟ بزودی به سراغ دیگران نیز خواهند آمد. ما باید آماده باشیم و تسلیم جنایتکاران نشویم؟ اعتراض سرتاسری و مدنی در هر کجا که هستیم ادامه میدهیم؟

ضحاک در رسانه ها :
l

۱۳ خرداد ۱۳۹۰

خانه 582 ؛ نگاهی از درون





حدود یک سال است این خانه سخت مرا به خود مشغول داشته است. کارهایش با آنکه خیلی جذاب و به مد روز است اما سنگینی آن را روی شانه هایم احساس می کنم.آمدنم در این خانه صفحه ای جدیدی در زندگیم گشود  و حالا بخشی مهمی از زندگی شخصی و اجتماعی ام شده است. آدم ها و برنامه هایش مهمتر و عزیز تر که بیشتر ساعات روز را باهم هستیم.

مثلا یاد گرفتم با آدم های مخالف و متفاوت از سلیقه و رفتارم چگونه برخورد کنم و کنار بیایم یا به اصطلاح گزاره کنم. یاد گرفتم که نمی شود همه چیز در زندگی مطابق میل خود آدم باشد. بالاخره یعنی یاد گرفتم که به خاطر رسیدن به هدف باید خیلی سختی ها را پذیرفت و به استقبال حوادث رفت.

این خانه به من یک اتاق داده است که اندازه اش از 5 متر تجاوز نمی کند.پنجره کوچکی دارد به دنیای بیرون که به سمت حویلی همسایه راست ما باز میشود. همسایه های ما همه نیز مسلح اند و دست شان به کاسه دولت کمتر دیگران نیست .دیدن از پنجره به بیرون به معنی نگاه کردن به ناموس آنان را دارد و باید چشم هایمان را ببندیم و هیچگاه هوس هوای تازه نکینم. 

پنجره ها را به رویم می بندم. وقتی مجبور میشوم بازش کنم ، بوی غذای حبیب بوی دوستی ندارد.آزارم میدهد و دوباره میبندم و باز تاریکی اتاقم را فرا میگیرد. یک دروازه کوچک نیز به سمت زینه های  داخل دهلیز باز میشود که طبقه اول را به طبقه دوم وصل میکند.وقتی میخواهم دروازه را باز بگذارم ، آدم های که برای دیدن نمایشگاه ها می آیند ، مزاحمت میکنند. مجبور می شوم تمام در ها و پنجره ها را برویم ببندم و از شما خوبان ببرم و دنیایم در فقط در چهار دیواری اتاقک سه متری خلاصه کنم.

حال کسی به اتاقم نمی آید. هوای اتاقم تاریک است و تازگی بهار را ندارد.تپ تپ پاهای بازدیدکنندگان  وموسیقی یک نواخت یاسین تنها صداهایی هستند که از عقب دروازه های بسته به گوشم میرسد. گاهی بعضی قدم هایی که با سرعت بالا می آیند  و گاهی به خستگی حواسم را پرت میکنند و به شتاب و سستی مردمان برای رسیدن به فردای که در این کشور هیچ قابل پیش بینی نستند ، خنده ام میگیرد و گاهی حسود می شوم.

چای سبز، مهمان ها خوانده و ناخوانده ساعت ها مرا روی چوکی این اتاق میخکوب میکند که خون های زیادی در این کشور برای آن در افغانستان ریخته میشود. میخواهم از این نوع زندان فرار کنم. میخواهم هوای تازه را تنفس کنم. آزاد باشم عاری از هرگونه قید و شرط اما کمی مشکل مینماید. با بچه ها تعهد کردیم که برویم تا آخر خط. خطی دشوار که شاید روزی خودم را آخر کند و به آخر نرسد.

فیس بوک ، بلاگر ، وردپرس ، گوگل ، جی میل و انترنت همه بهانه هایی هستند که از صفحه لپ تابم دنیا و مردمش را به من نزدیکتر می کند. گاهی از خیرات اسکایپ و یاهو تصویر و صدای بعضی دوستان را نیز می بینم و می شنوم. عجب دنیایی شده است. 14 ساعت روز در این اتاق میمانم و فقط میتوانم شما را از طریق انترنت میبینم. نه ! میخواهم ارتباط مستقیم با شما داشته باشم. رو بروی شما بنشینم و مثل دیگران فارغبالتر از هر زمانی از هر دری قصه کنم. آیا اینگونه ارتباط در زمان کنونی ممکن است؟آیا شما نیز چون من در ها و پنجرهای دنیای پیرامونی را با هوای تازه اش به روی خود بسته اید ؟


۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۰

نظارت بر رسانه ها وظیفه کدام وزارت است؟





دقیق یادم نیست چه زمانی بود که رفتم وزارت حج و اوقاف تا با نهادی که کار میکردم، از آنان در قسمت بسیج شورای مساجد کمک بخواهم. وقتی داخل این وزارت شوی نوعی ترس از رسانه ها را میتوانی به  خوبی می توانی حس کنی . کمره نیکان دی 80 که نزدم بود ،سربازان دهن دروازه را ترساند. خوب به یاد دارم که که میگفتند :"سعی کنی عکس های ما را باز در برنامه "تلک" یا" زنگ خطر" نشر نکنی." . زیاد سخت نگرفتم ، گفتم تازه با مفاهیم بیان آزاد و آزادی بیان و نقد کمی ها و کاستی های نهاد های دولتی از طریق رسانه ها آشنا میشویم و افغانستان به زمان بیشتری نیاز دارد تا این ارزش ها نهادینه شوند.
سال گذشته با نهاد دیگری کار میکردم و باید براساس پروژه که نهاد ها و کشور های کمک کننده به ما سپرده بودند، عمل میکردیم و با شورا های مساجد و وزارت حج و اوقاف بطور مشترک اطلاع رسانی میکردیم.تصمیم گرفتیم برویم این وزارت و با مقامات تصمیم گیرنده صحبت کنیم. دقیق یادم نیست ، شاید حدود دو هفته زمان را در بر گرفت تا با یکی از مسوولین این نهاد ملاقات  کردیم. من و یکی از همکارانم که زن بود، باید روی این برنامه کار میکردیم. نکته ای که قابل تامل این است که او چندین بار از آزار و اذیتش توسط کارمندان ارشد مقامات این وزارت شکایت کرد ولی من وی را به صبر و شکیبایی فراخواندم.استدلال او این بود ک کار مشترک با  این وزارت فاجعه است و کاری خاصی برای پروژه مان انجام نمی دهند و وقت مان ضایع خواهد شد. اما من تاکید می کردم که مهم نیست ما می توانیم بخاطر به انسان این سرزمین از بد خلقی ها و رفتار های نا مناسب آنان میگذریم و هدف مان را دنبال میکنیم.
روزی خودم با وی رفتم و وقتی منتظر یکی از مقامات بلند رتبه این وزارت روی چوکی های اتاق انتظار نشسته بودیم، رفتار های بازاری و توهین آمیزی و جنسی یک مامور بلند رتبه اعصابم را خراب کرده بود. من و همکارم هر دو نشسته بودیم و این مرد که در اتاقش بودیم، با حرکات و اداهایی عجیب و غریب که نمایندگی از فکر مریضش میکرد، اشارات و چشمک های بسوی این خانم مینمود. لحظه ای دلت به حال وزارتی می سوخت که وی در یکی از پست های ارشد آن مامور شده بود و سکان مکان های دینی این سرزمین را به عهده داشت.
نکته جالبتر دیگری که به ادامه این ملاقات ها اتفاق افتاد ،این بود که یکی افراد شماره دوم این وزارت محترم در یک مجلس رسمی از نهاد ما میخواست کمک کنیم که وی "شب دست خالی نزد خانم و اولادهایش برنگردد." یا من به فلان وزارت کمک نمی کنم چون گارد های امنیتی آن موترم را داخل نگذاشته است.
حال شنیده ام که در همین اواخر این وزارت در صدد ایجاد اداره در چوکات این وزارت به نام " امر به معروف و نهی از منکر" گرفته اند تا نشرات برنامه های رسانه ها را نظارت کنند.کاش بصورت واقعی مردم را از منکرات نهی کنند و به معروف و راه راست مردم را سوق دهند.مگراین وزارت کدام وظایف اش را در چند سال اخیر به خوبی پیش برده است که حالا به جان رسانه ها افتاده است و سلیقه ها و برداشت های پیشاوری و مشهدی از دین را میخواهند به نام امر به معروف و نهی از منکر به ما بیاموزانند.
بیشترین اختلاس در این وزارت صورت گرفت که تا هنوز قضیه وزیرش تصفیه نشده است. در اتاق مقامات ارشد این وزارت کارمندان خواب سکس زنان متقاضی را می بینند.این مشکل و رفتار غیر انسانی چگونه حل شد که آنان کار وزارت اطلاعات وفرهنگ و نظارت بر رسانه ها را انجام میدهد؟ بیشتر مساجد کتابخانه ندارد و کمتر مردم مسجد میروند و فقط بیشتر جوانتر ها مسجد را فقط برای رفع حاجت استفاده میکنند نه برای بحث های دینی و یک مکتب اجتماعی.این ها چه برنامه های را برای ترویج دین اسلام در مساجد انجام داده اند؟  مگر این ها چطور مسلمان اند یک تصویر تلویزیون ایمان و دین اینگونه آدم ها را متزلزل می سازد و یا یک تصویر نیمه برهنه در تلویزیون حس جنسی نامبارک ایشان را بر می انگیزد؟
بازی با دین و به تمسخر گرفتن آزادی بیان از سوی برخی از حلقات همفکر با طالبان و اسامه هنوز در دستگاه های دولتی ما و کشوروجود دارند و با این فرهنگ بزرگ شده اند. هرگونه بهانه ایجاد اداره های این چنینی جز تشویق افراطیت طلبی و دخالت گروه های فرصت طلب افراطی و محدودیت بر افشاگری از سوی رسانه های آزاد و ایجاد مانع بر سر راه توسعه جامعه مدنی و دموکراسی در افغانستان خواهد بود. دولتمردان افغانستان باید بدانند که نسل جوان افغانستان نمیخواهند دیگر بازیچه سیاست های مغرضانه و کثیف مستبدین اداره های ناکام باشند. 
نسل نو ما به همدیگر پذیری نیاز دارند. ما میخواهیم منطق و تفکر انسانی جای افراطیت اسلامی و غیر انسانی برتری جویی قومی را بگیرد.زیراچنین تفکراتی فضا و زمینه کار برای رسانه ها را محدود کرده است و آقای کرزی نیز با سکوت بر ریش رسانه ها ومردم میخندد و سعی بر هر چه محدود کردن ازادی بیان از طریق فرهنگ استبدادی که در آن بزرگ شده است، را دارد یا شاید میداند و کاری جدی برای آن انجام داده نمی تواند. در هر دو صورت مردم باید بدانند که چه کسانی بر سرنوشت شان تصمیم میگیرند و تا چه حد در سیاست های شان برای حقوق و آزادی های اساسی مردم ارزش می دهند؟ آزادی بیان دشمن هیچ کسی نیست و کسانی که از این آزادی میترسند، هرگز نمی توانند در یک نظام مردم سالار و مدنی زندگی کنند.

 سازمان ملل متحد: تهدیدهای جدیدی علیه کار خبرنگاری ظهور می‌کنند

 

۰۱ فروردین ۱۳۹۰

امریکا را چګونه یافتم





بعد از یک سال و نیم انتظارموفق به دریافت ویزه برای برنامه تبادل فرهنگی بازدیدکنندگان بین المللی وزارت خارجه ایالات متحده امریکا شدم.ساعت سه بعد از ظهر بود که خانه را به قصد میدان هوایی کابل ترک کردم. ترس داشتم مثل سفر منگولیا دچار تبعیض و توهین در قسمت تفتیش میدان هوایی کابل نشویم ولی این بار اتفاقا چنین نبود و آن سربازان جای شان را به مامورین دریشی آبی های داده بودند که با لبان متبسم و خندان و حرفه ای مسافرین را کمک میکردند.

وقتی به میدان هوایی کابل رسیدم ، بیشتر مسافران که خارجی ها و امریکایی ها بودند در قطار منتظر بودند تا از تلاشی بگذرند و زود تر با طیاره نسبتا پاک شرکت صافی بسوی دوبی حرکت کند. حین سوار شدن "ملک ستیز" کارشناس مسایل امور بین المللی که در انستتیوت بین المللی حقوق بشر دانمارک، فهیم دشتی ژورنالیست که با پکولش در قطار خود نمایی میکرد و چند تن از دانشجویان رشته حقوق را دیدم که همه تقریبا به مسیر های متفاوتی میرفتند،را دیدم.

اتفاقا چوکی ملک ستیزکنارم بود. برای بکس دستی اش بالای سرم جای نمانده بود، کمپیوترش را بیرون کشید و با انگلیسی گفت: "ببخشید آقا این کمپیوتر را میشود در چوکی کنار تان بگذارید." در تمام سفر هایم وقتی پایم به میدان هوایی کابل میرسد همه با من انگلیسی صحبت میکنند. نمیدانم قواره من شهروند هزاره چقدر غیر افغانی مینماید که همیشه سو تفاهم میشود و تا پاسپورتم را ندیده اند، نمی شناسند که افغانستانی ام یا نه.

حدود 06:30 طیاره ما به سمت دوبی حرکت کردیم و وقتی با ملک ستیز صحبت را شروع کرد خیلی معذرت خواست از اینکه مرا با غیر افغان اشتباه گرفته بود. خودم را معرفی کردم و گفتم برای چی مقصدی به امریکا میروم.

ملک ستیز حدود ده سال در ماسکو بوده و ماستری اش را در رشته روابط بین الملل از دانشگاهی دردنمارک گرفته است. چهار طفل دارد و حدود 20 سال به گفته خودش است که دور از افغانستان در کوپنهاگن مرکز دنمارک زندگی میکنند. آدم زرنگ و با سوادی است. گاهگاهی در تحلیل ها و گفتمان های رسانه ها و بعضی برنامه های مدنی یا در تلویزیون های افغانستان میدیدمش. با هم از وضعیت جامعه مدنی افغانستان و برداشت و ذهنیت غربی ها به ویژه امریکایی ها را نسبت به افغانستان که خیلی منفی است، صحبت کردیم. او از وضعیت موجود مثل دیگر افغان های مکتب رفته و نسبتا روشنفکر ناراضی است و اداره موجود را فاسد میداند که تا حدی زیادی گفته هایش را تصدیق میکنم.

باهم به یک نتیجه کلی رسیدیم که با توجه به تبلیغات غول های رسانه ای چون سی ان ان و بی بی سی که ذهنیت جوامع غربی را نسبت به افغانستان تغییر داده است ، نکات مثبت و واقعیت ها ، چالش ها و راه حل های مشخص جامعه مدنی و نهادینه شدن دموکراسی واقعی در افغانستان را در این برنامه برجسته بسازم.

شاید او خیلی دقیق میگوید بیشتر ما افغان ها خیلی حرف یاد داریم و خیلی هم کلی گویی میکنیم و فکر میکنیم که غربی ها با این اطلاعات کم عمق و سطحی ما قناعت میکنند و مشکل کمک ها و تطبیق استراتیژی ها بصورت نادرست حل میشود. برنامه که من در آن شرکت میکنم بیشتر آشنایی با جامعه و سیستم دولت داری در امریکا است و نقش رسانه های اجتماعی را درتوسعه جامعه مدنی بررسی میکنند. سعی خواهم کرد از تقسیم اوقات خیلی جالب و اهداف و کشور های شرکت کننده در این برنامه 21 روزه را برای شما در فرصت ها و نوشته های بعدی بیان کنم.

حدود 10:00 شب دوبی رسیدیم و تا ساعت 10:30 که شرکت هوایی یونایتد ایرلاین که به مقصد واشنگتن پرواز میکرد، سری به کمره فروشی ها و کمپیوتر فروشی های دوبی زدم. پول نقدم کم بود ونتوانستم یک کمره زیبا وحرفه ای بخرم.راستی یادم رفت در همین فرصت آصف فولادی رییس اکو توریزم بامیان را دیدم که یک لشکر را علاقمندان و مامورین توریزم بامیان را که به یک کارگاه آموزشی به نیپال برده بود، برگشته بودند. خواستم همرایش بیشتر در این مورد صحبت کنم ولی طیاره ما پرواز میکرد و مجبور شدم وی را در قهوه خانه گوشه ترمینال تنها بگذارم.

طیاره ما حدود 15 ساعت پرواز خسته کن اش را بالاخره ساعت هفت صبح درمیدان هوایی واشنگتن ختم نمود و با معلومات و رهنمود هایی که گرفته بودم زود از تلاشی و تفتیش امریکایی گذشتم و حال این گپ ها را از میدان هوایی واشنگتن مینویسم. ساعت 12:30 ظهر به وقت واشنگتن به سمت نیویارک که سه روز آنجا خواهیم بود، پرواز میکنم.

چارج کمپییوترم آخرین نفس های خود را میکشد و در اولین فرصت از این مردم و این سرزمین عجیب و حیرت انگیز یا بهشت دنیای امروز خواهم نوشت.

تا نوشته ی دیگر ،پدرورد.

میدان هوایی واشنگتن – 09:30