۰۶ بهمن ۱۳۸۷

جعفر جان ، امسال سال الهه نیست




"الهه سرور"


جعفر جان عطایی گفته بود که نسل نو هزاره متفاوت است و پر از استعداد و سرشار از امید ، اما در چهارمین سال برنامه "ستاره افغان" ، پر بیننده ترین برنامه تلویزیون خصوصی "طلوع" در قسمت "الهه هزاره" دیدیم که "واقعیت" آنچنانی که چعفر جان عطایی تیوریسن و سلطان نقد های عمیق و مدیر وبلاک پر خواننده فرزند آهن میگوید،نیست.
کسی را ندیدیم که هزاره باشد و از سروده های با احساس الهه هزاره احساس هزاره بودن کند،صدای الهه هیچ هزاره و انسان مدنی عدالت خواه و متمدن شکل را به هیجان نیاورد.همه الهه را دیدیم که خوب میسراید اما به خود نبالیدیم و به عنوان یک سیاسر هزاره و محصل ، آواز خوان آفرینش نگفتیم و رای ندادیم تا در میان هفت انسان نر دیگر که شاید حد اقل بهتر از وی نمیسراییدند ، کمی بیشتر مقاومت کند و به خلاقیت و استعداد یک زن ایمان بیاورد و به این وطنک علاقمند شود.


سیاسری از نسل نو هزاره بنام الهه سرور- دختری بیست ساله که آوازش در اولین شنود خبر از تولد یک ستاره می داد با قد بلند، چهره ی زیبای هزارگی و اعتماد به نفس نمایان به آوازش برجستگی خاص می داد و این همه از او تصویری پرجذبه می ساخت در جایگاه هشتم متوقف شد و نتوانست حد اقل مثل ستاره های مرد و مرد سالار جامعه ما برای این رقابت که سخت قومی شده است ، بایستد.


سال اول "شکیب همدرد" هزاره ی بود که به مقام اولی رسید ، سال دوم "عالم هنر دوست" پنجمین قرعه را بنام هزاره ها ثبت کرد و سال گذشته "حمید سخی زاده" در جایگاه دوم را برای هزاره ها اشغال نمود اما بر عکس امسال که برنامه موفق و جوان پسند تلویزیون طلوع کاندید یک جایزه بین المللی نیز شده است و شاید بیشتر مردم دنیا نیز به تماشای آن بنشینند، الهه سرور اولین دختر موفق ، با استعداد و دانشمند موسیقی و نخستین دختر هزاره که توانسته بود ، نظر داوران خیلی های دیگر ار جلب کند، در جایگاه هشتم بطور عجیب و باور نکردنی ای متوقف کرد و برایش با ناباوری و بطور دردناکی گوشزد کرد که جایگاه تاریخی و اجتماعی او یکرنگ و بسیط دیروز است و نوگرایی و سنت شکنی تار و پود این جامعه ی هزاره دستمال های علم رنگارنگ پسران فاضل درهم تنیده است و خانم ها و مردان این قوم گوسفندی هنوز از جبران صندوق نذورات پروژه پسران فاضل فارغ نشده و کمر راست نکرده اند که حد اقل هفته پنج افغانی خرج کنند و برای این دختر هزاره از طریق تلفن های همراه شان رای دهند.شاید قیمتش هزار بار کمتر از گوسفندان و گاو ها و پول هایی بود که به جیب پسران فاضل ریخته اند و همین اکنون میریزند.


بلی جعفر جان !
اما امسال من مثل سه سال گذشته در دفتر نتوانستم ژست آزاد اندیشی زنان هزاره و مردان هزاره ها را به رخ دیگران و انتحاریون بکشم. میخندیدند که ما امسال نتوانستیم یک دختر هزاره را که تا همان مقام هشتم نیز با توانایی خودش آمده بود ، حمایت کنیم.


خودش در عقب ستیژ با گریه میگفت که آیا این دختر ( دختر فارغ مکتب موسیقی ) نمیتواند حد اقل یک کمی یا یک ذره ای خوبتر از لیمه سحر برنده مقام سوم سال سوم ستاره افغان از که فقط خودش میدانست چه میخواند ، بخواند.


این سکوت جامعه افغانی پس از طالبان را که یک تعداد نکتایی پوشش ژست های دموکراتیک و آزاد اندیشی میکردند ، نتوانستم درک کنم. نتوانستم بفهمم که الهه سرور هزاره چه چیزی کمتر از لیمه سحر پشتون داشت که افغانستانی ها برایش رای ندادند؟ اگر این دختر خوب نمیخواند ، پس معیار انتخاب و رای به لیمه سحر چه بود که تا سرحد سومین مقام اسبش را پیش تاخت و مغرور به کندهار بازگشت و فخر فروخت ولی الهه گریان و نا امید به جامعه هزاره ظاهرا دموکراتیکتر خودش برگشت تا دستمالی به علم پسران فاضل ببندد تا شاید از ثواب آن مقام خوبتر هشتمین ستاره افغان نصیبش گردد.


الهه جان تنها صداست که میماند. دل به مقام برنامه های تلویزیون طلوع مبند. این جامعه باید به دستان و صدای گرم جذاب شما تغییر کند . ما باید از اوبامای سیاه بیاموزیم و تغییر کنیم و به آن ایمان داشته باشیم.زیرا ما میتوانیم .


شب است داد بزن بانو ، سکوت سرد سترون چیست؟
صدا صداست که میماند ، دلیل حنجره بستن چیست ؟
چند مطلب جالب دیگر در این باره :

۲۳ دی ۱۳۸۷

قصه استحمار هزاره ها در هفت تصویر

یک: در صف های طولانی از صبح خیلی زود قبل از چای ساعت ها کنار سرک خاک آلود انتظار میکشی.

دو: ساعت ده صبح میشود و هنوز تو و هم سرنوشتان گوسفندی ات در هوای سرد برای رسیدن به علم امام پای میزنید.


سه:حالا دیگر تو و هم سرنوشتانت در میان میله های زمین های غصبی پسران فاضل گیر مانده اید و باید جیب های خود را بخارانید. چاره هم ندارید زیرا فرار از این میله های تحمیق و استحمار کاریست محال.


چهار: این آدم دستمال ها و چادر های را که مردم با خون دل میخرند و به علم ( بیرق) می بندند.بالای تان میفروشند. میدانید چه میگویند ؟" این دستمال ها فروشی نیست.اما اگر نذر به صندوق های پسران فاضل ریختید ، آنگاه یک عدد دستمال یا چادر مردم را نصیب میشوید."



پنج: حال تو و همه آدم هایی که در صف ایستاده اید پول های نان شب و سوخت زمستان تان را میریزید و یک دستمال نصیب میشوید. حوصله داشته باشید هنوز به علم مبارک امام نرسیده اید. تا رسیدن به آن باید از "دام های" پسران فاضل بگذرید.



شش: یک قدم مانده به امام باید چهره" سید فاضل" را نیز بوسه زنید و زیارت کنید.این آخرین و مهم ترین مرحله این نمایشگاه است.در صورت زیارت نکردن این تصویر به علم مبارک امام حسین "ع" نخواهید رسید و مراد بدست نخواهد آمد.






هفت: بالاخره به علم مبارک اما رسیدی. علم را زیارت میکنی. یک فرق حالا بین تو و پسران فاضل وجود دارد که جیب تو خالی و فامیلت گرسنه است و پسران فاضل مست و خندان با جیب های پر به تو و امثال من تو میخندد.


نوت: به علاقمندان و عاشقان تاکید میشود حتما از این نمایشگاه تجارتی استحمار و تحمییق دیدار بعمل آورند. زیرا تاریخ تکرار میشود.

چند مطلب جالب دیگر در این باره :

تحمیق هزاره‌ها از طریق مذهب
در عاشورای امسال پسر سید فاضل با یک بیرق، میلیون ها پول به جیب زد!